بیا بیا و مترسان مرا ز جانبازی
که هست پیش تو جانبازیم کمین بازی
کجا بچشم تو آید نیازمندی من
که نازنین جهانی و سربسر نازی
به پیش قد تو چون سرو پای در گل ماند
چگونه با تو کند دعوی سرافرازی
چو تیر راست شدم با تو ای کمان ابرو
مگر که گوشه چشمی بحالم اندازی
چگونه فاش شد اسرار عشقبازی من
اگر نه غمزه شوخ تو کرد غمازی
چه طالع است ندانم که جان من سوزی
ولی چو بخت بدین خسته دل نمی سازی
چو عود ز آتش عشق تو سوزم و سازم
چو چنگ اگر چه مرا در کنار بنوازی
مرا چو عیسی مریم نسیم جان بخشد
از آنکه با سر زلف تو کرد دمسازی
چنانکه در ره عشقت یگانه است حسین
تو نیز در همه عالم به حسن ممتازی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و دلدادگی پرداخته است. شاعر از معشوق خود درخواستی دارد که از جانبازیش نترساند، زیرا او خود به نوعی جانباز عشق است. او به زیبایی معشوق و احساس نیازش به او اشاره میکند و بیان میکند که چگونه در وجود خودش تحت تاثیر زیبایی معشوق قرار گرفته است. شاعر از کشش و جاذبهی میان خود و معشوق میگوید و از رازهای عشقش سخن میگوید که تنها با غمزههای معشوق فاش شده است. در نهایت، شاعر معشوق خود را برتر از همهی انسانها توصیف کرده و عشقش را همچون آتش و موسیقی میداند.
هوش مصنوعی: بیا و نترسانم از کسی که در مقابل تو آماده نبرد است و من هم به خاطر تو در این بازی منتظر فرصتی هستم.
هوش مصنوعی: کجا میتوانم نیاز خود را به تو نشان دهم، در حالی که تو نازنینی هستی که در جهانی از زیبایی و دلربایی محاطی؟
هوش مصنوعی: در مقابل زیبایی و بزرگی تو، مانند سروی که در گل ها پایش گیر کرده، چگونه میتواند ادعای بلند قامت بودن و سر بلندی کند؟
هوش مصنوعی: من همچون تیر بلندی شدم وقتی تو در کنارم هستی، ای کمان ابروی تو. کاش نگاهی از گوشه چشمت به حال من بیندازی.
هوش مصنوعی: چگونه رازهای عشق من برملا شد، اگر دست teasing و ناز تو نبود که این رازها را فاش کند؟
هوش مصنوعی: نمیدانم چه سرنوشتی دارم که جانم در آتش میسوزد، اما با این حال، بخت و روزگار نامساعدم نمیگذارد که دل خستهام آرام بگیرد.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند آتش، مرا میسوزاند و در عین حال به من زندگی میدهد. مثل یک چنگ که اگرچه زخمی هستم، اما در کنار تو نواخته میشوم و آرامش مییابم.
هوش مصنوعی: مرا مانند عیسی که مریم را حیات بخشید، نسیم زندگی دوبارهای میدهد، بهخاطر اینکه او با موی تو همراهی کرده است.
هوش مصنوعی: در راه عشق، حسین به تنهایی منحصر به فرد است و او در میان همه افراد، زیبایی و حسن خاصی دارد که او را متمایز میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زهی ! جمال تو بر ماه کرده طنازی
سزاست بر سر خوبان تو را سرافرازی
به چشم طنز کنی گر کنی به ماه نظر
بدان جمال تو را هست جای طنازی
به دست قهر ز لشکر گه جمال همی
[...]
چو تیر غمزه بناز و کرشمه اندازی
نشانه از دل مسکین من کن ای غازی
نخست با تو بالبازی اندر آمده ام
چو دل نماند تن در دهم بجانبازی
مرا چو جان بباری شد است قربانت
[...]
سریر سلطنت اکنون کند سرافرازی
که سایه بر سرش افکند خسرو غازی
فلک کلاه غرور این زمان ز سر بنهد
که هست افسر شه بر سر سرافرازی
خطاب خسرو انجم کنون بگردانند
[...]
چو برقع از رخ زیبای خود براندازی
بگو نظارگیان را صلای جانبازی
ز روی خوب نقاب آنگهی براندازی
که جان جمله جهان ز انتظار بگدازی
نقاب روی تو، جانا، منم که چون گویم:
[...]
اگر کلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی
اگر به رقص درآیی تو سرو سیم اندام
نظاره کن که چه مستی کنند و جانبازی
تو با چنین قد و بالا و صورت زیبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.