هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی
از بلبلان خسته برآید قیامتی
گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی
باشد که نی کند دل و جانم غرامتی
ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند
مجنون خسته را ز محبت ملامتی
عالم چو از تطاول زلف تو در هم است
حال مرا چگونه بود استقامتی
صد آبروی یابم اگر باشدم بحشر
از خاک آستان تو بر رخ علامتی
عمری که غافل از رخ خوبت گذاشتم
ضایع گذشت و هست بر آنم ندامتی
چشم حسین چشمه خونین روان کند
هر جا که بی حبیب نماید اقامتی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عشق غیرقابل وصف اشاره دارد. شاعر با تشبیه معشوق به گلی زیبا، از تأثیر محبت آن بر زندگیاش صحبت میکند. او میگوید که اگر جان و دل خود را فدای معشوق کند، شاید بتواند غم و غصهاش را جبران کند. شاعر همچنین به احساسات مجنون اشاره میکند و میگوید که چطور عشق میتواند فرد را به چالش بکشد. او در نهایت از عمر گمشدهاش در دوری از محبوب نادم است و به تأثیر عمیق این عشق بر حال و آیندهاش میپردازد.
هوش مصنوعی: هر کجا که تو حضور داری، چون گلی زیبا هستی، بلبلان خسته از عشق تو دوباره جان میگیرند و شور و شوقی تازه پیدا میکنند.
هوش مصنوعی: اگر جان و دل خود را برای تو فدا کنم، این عمل تنها به این دلیل است که جان و دل من هیچ ارزشی در برابر عشق تو ندارند.
هوش مصنوعی: ناصیح (دلسوز) که چهره لیلی را ندیده است، چرا باید مجنون را که از عشق خسته شده، سرزنش کند؟
هوش مصنوعی: وقتی زلفهای تو به حالت افراشته و درهم است، حال من چگونه میتواند استقامت و پایداری داشته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر من روز قیامت از خاک آستان تو نشانهای بر چهرهام نمایان شود، صدها آبرو به دست میآورم.
هوش مصنوعی: عمر خود را در غفلت از زیبایی تو سپری کردم و اکنون بر آن دارم که از این گذشته احساس پشیمانی کنم.
هوش مصنوعی: چشم حسین به قدری پر از خون و غم است که هر کجا بدون دوستش توقف کند، آنجا را به دریای اشک و اندوه بدل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نز خلق هیچ کار مرا استقامتی
نز هیچ دوست، شرط وفا را اقامتی
از چرخ بی ثبات و زخورشید بی نوال
دارم چو ذره شخصی و چون چرخ قامتی
نه اشک میغ را چو بنانم عذوبتی است
[...]
چون بگذرد به شهر چنین سرو قامتی
از هر طرف ز خلق برآید قیامتی
عالم چنان ملاحت حسنت فروگرفت
کز هیچ کس امید ندارم سلامتی
در دور چشم مست تو هشیار کس نماند
[...]
تا در جهان پدید بود سرو قامتی
ما را ز عاشقی نبود استقامتی
مستیم تا به روزِ قیامت ز جام عشق
بل گر بود ز بعد ِ قیامت قیامتی
هم دوستان دهند به شفقت نصیحتم
[...]
آمد بهار و سرو بر آراست قامتی
گل بر کشید بهر طرب را علامتی
گردیده باد بر سر آن سرو جان من
گردان چو باد گرد بر آن سرو قامتی
قد قامت الصلوة مؤذن زند به صبح
[...]
برخاست از قیام تو ز آنسان قیامتی
کآن را بود قیام قیامت علامتی
بی بند برده ای دل و بی تیغ کرده خون
بی دعوی امامت از اهل کرامتی
در پای رفت جان و سر از دست دل مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.