گنجور

 
حسین خوارزمی

هر جا که هست چون تو گلی سرو قامتی

از بلبلان خسته برآید قیامتی

گر جان و دل بروی تو ایثار کردمی

باشد که نی کند دل و جانم غرامتی

ناصح ندیده چهره لیلی چرا کند

مجنون خسته را ز محبت ملامتی

عالم چو از تطاول زلف تو در هم است

حال مرا چگونه بود استقامتی

صد آبروی یابم اگر باشدم بحشر

از خاک آستان تو بر رخ علامتی

عمری که غافل از رخ خوبت گذاشتم

ضایع گذشت و هست بر آنم ندامتی

چشم حسین چشمه خونین روان کند

هر جا که بی حبیب نماید اقامتی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode