آه که از ره کرم یار نکرد یارئی
سوختم از غم و نشد رنجه بغمگسارئی
بر سر صید خود مرا کشت و نگاه هم نکرد
لایق صید خسروی نیست چو من شکارئی
چاره کار عاشقان زاری و زور و زر بود
زور و زرم چو نیست هست چاره بنده زارئی
کبر و ریا نمیکنم بر در کبریای او
عزت و سرفرازیم مسکنت است و خوارئی
نیستم آتشی صفت سر بهوا نمی کشم
بر درش آبروی من هست ز خاکسارئی
من بامید لطف تو آمده ام به پیش در
بدرقه طریق من هست امیدوارئی
با تن همچو برگ که کوه بلا همی کشم
پیشه عاشقان بود طاقت و برد بارئی
شد ز علاج درد من عقل بعجز معترف
زانکه ز عشق خورده ام ضربت زخم کارئی
گر به نثارت آورم همچو حسین جان بکف
از رخ اهل دل کشم خجلت و شرمسارئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج و درد ناشی از عشق و ناکامی سخن میگوید. او از بیمهری معشوق به شدت غمگین است و میگوید که حتی آرزوی یاری و محبت از او برنمیآید. شاعر خود را شکار میداند که به پشت صیدش کشته شده و باید به مصائب عشق تن دهد. او معتقد است که نیازی به کبر و ریا ندارد و در برابر بزرگی معشوق، احساس مسکنت و فقر میکند. در نهایت، شاعر با امید به لطف معشوق به درگاه او آمده و از زخمهای عشق و دردهایی که کشیده، شکایت میکند. او میگوید که عقل نیز در برابر این عشق به عجز رسیده است، و اگر هم خواستهای داشته باشد، آن تنها خجلت و شرم از اهل دل است.
هوش مصنوعی: اَه، از اینکه دوست من به خاطر لطف و محبتش کاری برایم نکرد، بسیار ناراحت شدم و در غم سوختم، اما او نیز برای تسلای قلبم زحمتی نکشید.
هوش مصنوعی: او به خاطر شکار خود مرا به قتل رساند و حتی نگاهی هم به من نینداخت. چنین رفتار بیاحترامی از کسی که خودش مانند من شکارچی است، لایق نیست.
هوش مصنوعی: عاشقان راهی جز ناله و تضرع ندارند و اگر قدرت و ثروت نباشد، چه بر این بنده زار و بیچارهای باید رفت؟
هوش مصنوعی: من خودبزرگبینی و تظاهر نمیکنم، زیرا در برابر عظمت او، من تنها به خاطر عزت و شرفی که دارم، احساس فقر و کوچکی میکنم.
هوش مصنوعی: من همانند آتش نیستم که در آسمان پرواز کنم، بلکه آبرویم از خاکساری و فروتنی من ناشی میشود و به همین خاطر به او روی میآورم.
هوش مصنوعی: من با امید به لطف و رحمت تو به نزد تو آمدهام و در این راه، امید من به توست که مرا همراهی کنی.
هوش مصنوعی: با جسمی همچون برگ، بار سنگین مصیبت را تحمّل میکنم؛ زیرا عاشقان، قدرت و استقامت زیادی دارند.
هوش مصنوعی: عقل به ناتوانیاش اعتراف کرد، زیرا که به خاطر عشق، زخمهایی خوردهام که درمانشان ممکن نیست.
هوش مصنوعی: اگر من به تو هدیهای بدهم مانند حسینی که جان خود را فدای عشق کرد، از چهرهی اهل دل شرمنده و خجالتزده میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاور من تویی بکن بهر خدای یاریی
نیست تو را ضعیفتر از دل من شکاریی
نای برای من کند در شب و روز نالهای
چنگ برای من کند با غم و سوز زاریی
کی بفشاردی مرا دست غمی و غصهای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.