اگر شبی ز جمالت نقاب بگشائی
بچهره خلوت عشاق را بیارائی
ز عید رسمی مردم چه حاصل است مرا
خجسته عید من آندم که روی بگشائی
اگر کشش نکند جذبه عنایت تو
چه سود کوشش آشفتگان شیدائی
برفت تا تو برفتی فروغ صحبت ما
بیا بیا که تو خورشید مجلس آرائی
چه طرفه ای تو که یکدم شکیب نیست مرا
که را ز جان گرامی بود شکیبائی
ز چشم مردم صورت پرست پنهانی
ولیک در نظر اهل دل هویدائی
دلا برای تماشا بهر طرف منگر
نگر بخویش که تو جان هر تماشائی
تو قطره ای که جدا گشته ای ز جوشش بحر
درآ ببحر که گه موج و گاه دریائی
چو نور چشم حسینی چگونه نشناسد
بهر لباس که ای نازنین برون آئی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرفتمت که رسیدی بدانچه میطلبی
گرفتمت که شدی آنچنان که میبایی
نه هر چه یافت کمال از پیش بود نقصان
نه هر چه داد، ستد باز چرخ مینایی؟!
بزلف مشکی، جانا، بچهره دیبایی
چو تو نباشد، دانم، کسی بزیبایی
مرا تو گویی: در هجر من شکیبا شو
کرا بود ز چنین صورتی شکیبایی ؟
زبان ببندی و هر ساعت از حدیث مرا
[...]
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
کریم بار خدایا به ما توبه شائی
غریب نیست اگر بر همه ببخشائی
اسیر و عاجز و بیچاره و گنهکاریم
نهاده گوش به امر تو تا چه فرمائی
به درگه تو چه خیزد ز ما و طاعت ما
[...]
بزرگوارا در انتظار بخشش تو
نمانده است مرا طاقت شکیبائی
سه چیز رسم بود شاعران طامع را
نخست مدح و دوم قطعه تقاضائی
اگر بداد سوم شکرا اگر نداد هجا
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.