ای کاشکی غم تو نصیب دلم شدی
تا با غم تو خاطر خود شاد کردمی
خسرو نیم که بر لب شیرین طمع کنم
باری همان وظیفه فرهاد کردمی
آن شد که در مقابل رخسار و قامتت
وصف لطافت گل و شمشاد کردمی
گر با دلم خیال تو میساخت پیش از این
والله که از وصال تو کی یاد کردمی
با من اگر جنایت عشقت قرین شدی
دل را ز قید عقل خود آزاد کردمی
همچون حسین نامه هستی دریدمی
آنگاه درس عشق تو بنیاد کردمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر آرزو دارد که غم معشوقش را احساس کند تا بتواند با آن دلش را شاد کند. او به حالتی از عشق و فراق اشاره میکند و بیان میکند که اگر عشق معشوقش به او گره خورده بود، زندگیاش را به گونهای دیگر میچرخانید. شاعر به زیباییهای معشوق و تأثیر آن بر زندگیاش میپردازد و اگر عشق را پیش از این درکش میکرد، به سرنوشت دیگری میرسید. او همچنین از آزادی دلش از قید عقل در اثر عشق صحبت میکند و از عشقش به عنوان یک درس زندگی نام میبرد.
هوش مصنوعی: ای کاش غم تو بر دلم نازل میشد تا با آن غم، دل خود را شاد میکردم.
هوش مصنوعی: من به کسی که در عشقش شیرینی میجویم، مانند فرهاد که برای محبوبش تلاش کرد، وفادار و پایبند هستم.
هوش مصنوعی: من در برابر زیبایی و قامت تو، لطافت گل و شمشاد را توصیف میکردم.
هوش مصنوعی: اگر پیش از این، خیال تو با دل من وادادن میکرد، راستش را بخواهی، هیچگاه به یاد وصال تو نمیافتادم.
هوش مصنوعی: اگر که عشق تو به من جنایتی کرد، دل را از قید عقل خود رهایی میبخشیدم.
هوش مصنوعی: مثل حسین، پردهی وجودم را دریدم، سپس درس عشق تو را بنیان گذاشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفت آن که کسب بوی تو از باد کردمی
گل دیدمی و روی ترا یاد کردمی
رفت آن که گر به راه تو جان دادمی ز ذوق
از موج گرد ره نفس ایجاد کردمی
رفت آن که گر لبت نه به نفرین نواختی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.