شبی از روی دلداری اگر دیدار بنمایی
چو خورشید جهانآرا همه عالم بیارایی
تو اندر پرده پنهان و جهان پرشورش از عشقت
قیامت باشد آن ساعت که از پرده برون آیی
نه صبر از تو بود ممکن اگر پنهان شوی یک دم
نه طاقت میکند یاری اگر دیدار بنمایی
گر از روی رضا یک دم نظر بر عالم اندازی
دری از روضه رضوان به روی خلق بگشایی
تو با چندین نشانیها ز چشم خلق پنهانی
ولی در عین پنهانی بر عارف هویدایی
مشو غایب ز من یک دم که آرام دل و جانی
مرو از چشم من بیرون که نور چشم بینایی
جهان آیینهای آمد صفا و روشنیش از تو
همه عالم سراسر تن تو تنها جان تنهایی
به لطفم سوی خود میکش که من ذره تو خورشیدی
به خویشم آشنایی ده که من قطره تو دریایی
حسین اشعار شیرینت چنان بگرفت عالم را
که طوطی را نمیتابد به عهد تو شکرخایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دیدار معشوق به تصویر کشیده شده است. شاعر از دلداری و زیبایی معشوق میگوید و اینکه اگر او یک شب به دیدار بیاید، دنیا پر از نور و زیبایی خواهد شد. او اشاره میکند که معشوق در پرده پنهان است و این پنهانی بودن باعث میشود که عاشق نتواند صبر کند و تحملش کم شود. شاعر از قدرتمندی معشوق و اثر وجودش بر عالم سخن میگوید و تأکید میکند که حتی اگر او پنهان باشد، برای عارفان روشن و آشکار است. در نهایت، شاعر از تمایلش به نزدیکی و وصال معشوق میگوید و ارتباط خود را با او به عنوان ذرهای که به خورشید پیوند دارد، تشبیه میکند.
هوش مصنوعی: اگر شبی به خاطر دلداری به من نگاهی بیندازی، مانند خورشید زیبایی که دنیا را زنده و زیبا میکند، تمام جهان را به زیبایی فراخواهی گرفت.
هوش مصنوعی: تو در خفا و پنهانی، اما دنیا به شدت از عشق تو پرآشوب است و آن لحظهای که از پرده خارج شوی، مثل قیامت خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر بتوانی یک لحظه ناپدید شوی، صبر نمیتواند تجمل آمدن تو را تحمل کند، و یاری هم اگر تو را ببیند، تحملش تمام میشود.
هوش مصنوعی: اگر با نگاهی به جهان از روی رضا و خشنودی خودت، لحظهای بر این دنیا بیندازی، در واقع دری از بهشت را به روی مردم خواهی گشود.
هوش مصنوعی: تو با وجود داشتن نشانههای فراوان، از نگاه مردم پنهان هستی، اما در عین حال برای عارفان و دانایان به راحتی قابل درک و شناخته شدهای.
هوش مصنوعی: مدت زیادی از من دور نشو، زیرا که آرامش دل و جانم به وجود توست. از نظر من دور نشو، چون تو نور چشم منی و بدون تو نمیتوانم زندگی کنم.
هوش مصنوعی: جهان مانند یک آیینه است که روشنی و زیباییاش از توست. همهی موجودات در این عالم، تنها تجلی جان تو هستند.
هوش مصنوعی: به من محبت کن و به سوی خود جذبم کن؛ زیرا من مانند ذرهای هستم که به خورشیدی تعلق دارد. همچنین، مرا با شناختی آشنا کن که من همانند قطرهای از دریایی هستم.
هوش مصنوعی: شعرهای شیرین تو چنان دل جهان را تسخیر کرده است که حتی طوطی هم نمیتواند در دوره تو به شکرگزاری بپردازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
[...]
شبی تاری چو بیساحل دمان پر قیر دریائی
فلک چون پر ز نسرین برگ نیل اندوده صحرائی
نشیب و توده و بالا همه خاموش و بیجنبش
چو قومی هر یکی مدهوش و درمانده به سودائی
زمانه رخ به قطران شسته وز رفتن برآسوده
[...]
ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی
تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
ز وهمی کز خرد خیزد تو زان وهم و خرد در وی
ز رایی کز هوا خیزد تو دور از چشم آن رایی
پشیمانست دل زیرا که تو اسرارها دانی
[...]
خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی
همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
چه گویی در وجود آن کیست کو شایستگی دارد
که تو با آب روی خویش خاک پای او شایی
کسی کاندر جهان بیهیچ استکمال از غیری
[...]
زهی اخلاق تو محمود همچون عقل و دانائی
زهی ایام تو مشکور همچون عهد برنائی
امام شرق رکن الدینکه سوی حضرتت دایم
خطاب انجم و چرخست مولانا و مولائی
اضافت با کف رادت ز گیتی گنج پردازی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.