گنجور

 
۱
۲
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

ز تأثیر محبت سوخت در دل کینه عاشق را

ز آه آتشین گرم است لب تا سینه عاشق را

به ما سرتاسر هر هفته می خوردن شگون دارد

نمی‌باشد تفاوت شنبه و آدینه عاشق را

نیاز و ناز را چون شیر و شکر در زبان دارد

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

بیایید ای حریفان تا مگر جوییم راهی را

به سوی عشق از این نامرادی‌ها پناهی را

ز رخسار و قد و چشم تو هر کس می‌برد بخشی

گلستان رنگ و سرو اندام و آهو خوش‌نگاهی را

بر آب افتد اگر عکسی از آن برگشته مژگانش

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها

بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها

دردم افزون شد نمی‌دانم ز عشقت چون کنم

با وجود آن‌که کردم در غمت تدبیرها

چون خلاصی کس تواند یافتن از کوی او

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

دل پر از افغان و ظاهر خالی از جوشیم ما

از سخن لبریز و از گفتار خاموشیم ما

تا به بر گیریم هر دم تیر تقدیر تو را

جمله اعضا چون کمان پیوسته آغوشیم ما

چون تن آیینه پنهان در لباس جوهریم

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

گفتگویت در تبسم می‌کند شکر در آب

خورده بس لعل لبانت غوطه چون گوهر در آب

اصل معنی یافت چون عارف ز خط عارضت

از بغل آورد بیرون ریخت صد دفتر در آب

دل چو در خون می‌نشیند شوقش افزون می‌شود

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

گر شود آن شوخ با من مهربان دارم عجب

گر کند از یک نگاهم قصد جان دارم عجب

آتشی کز عشق آن بدخو به جان دارم چو شمع

گر نسوزد مغزم اندر استخوان دارم عجب

از هدف دائم خدنگ صاف بیرون می‌رود

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

روشن شده از حسن تو کاشانه‌ام امشب

خوش باش که بر گرد تو پروانه‌ام امشب

نخل قد دلجوی تو ای زینت فردوس

سیراب شد از گریهٔ مستانه‌ام امشب

دست طلب از دامن وصل تو ندارم

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

ای دل بیهده گفتار ادب باش ادب

از زبان می‌کشی آزار ادب باش ادب

جستن عیت در آیینه بود پی در پی

دیده بر آینه بگمار ادب باش ادب

می‌کشی روز جزا آنچه کنی با دگری

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

از لبش گفتار و گفتار از دهن نازک‌تر است

گرچه لعلش نازک است اما سخن نازک‌تر است

می‌شود مدهوش عطرش هر نفس دل چون کنم

وصف خالش را که از مشک ختن نازک‌تر است

گر شود از شیشه شبنم جراحت دور نیست

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

آن شوخ دل‌آرا رخ زیباش لطیف است

بر روی چو گل زلف چلیپاش لطیف است

چشم سیه‌اش نام خدا معدن ناز است

طرز نگه نرگس شهلاش لطیف است

هر لحظه کند جلوه چو طاووس به رنگی

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است

در سر کوی تو قربان شدن آیین من است

به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر

خشت بالای خم میکده بالین من است

بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

اگر داغ جنون خون بر دل ما می‌کند مرد است

اگر این باده را ساقی به مینا می‌کند مرد است

به زلفش نقد دل را وام کردم از ره همت

به این جمع پریشان هرکه سودا می‌کند مرد است

مشو چون غنچه، همچون گل به روی خلق خندان شو

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

روز اول چون حباب از هم‌نشینی‌های موج

خانه ما را بنا کردند در بالای موج

سربلندی چیست راضی شو به پستی چون خزف

تا نیفتی همچو خس دائم به دست و پای موج

قلزم عشق است و در پایان به اندک سرکشی

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

خط چو سر زد عارض دلدار می‌یابد فرح

سبزه چون پیدا شود گلزار می‌یابد فرح

بی ‌کدورت نیست با اغیار دیدن یار را

بیشتر دل از گل بی‌خار می‌یابد فرح

رو دهد چون اختلاطی اهل را بی فیض نیست

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

مبین به عارض آن سبز گندمین گستاخ

مشو به خرمن فردوس خوشه‌چین گستاخ

غبار هستی افتاده عزیزان است

ز روی کبر منه پای بر زمین گستاخ

تلاش وصل نمودن کمال بی‌ادبی است

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

بیرون خیالت از دل غافل نمی‌رود

ور می‌رود به سوی تو بی دل نمی‌رود

هرگز مرا هوای سر کویت ای نگار

از سر برون ز دوری منزل نمی‌رود

بحری است عشق او که ز باد مخالفش

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

اسیران را زیانی از گرفتاری نمی‌باشد

خلاصی از دیار عشق بی خواری نمی‌باشد

چو از قید قفس فارغ شدم در دام افتادم

مصیبت‌دیده را یارای خودداری نمی‌باشد

به دور انداز از دوش این سر پرشور و فارغ شو

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

لبش بر گردن عاشق بسی حقّ نمک دارد

به تیغ غمزه‌اش گردد گرفتار آن که شک دارد

خیال چین زلفش بر میانم بسته زناری

که بر هر تار مویش رشگ تسبیح ملک دارد

به آسان کی توان زد بوسه بر خاک کف پایش

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

عاقبت کوی تو ما را مسکن دل می‌شود

هرکجا پا ماند از رفتار منزل می‌شود

عشق را می‌دار در خاطر که می‌افتد به دام

مرغ زیرک چون ز یاد لانه غافل می‌شود

آنچه می‌کارد اگر نیک است یا بد عاقبت

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

ز وصلش دور بودم جان ز بس می‌رفت و می‌آمد

نگشتم محرم آنجا تا نفس می‌رفت و می‌آمد

هنوزم بیضه از خون بود کز ذوق گرفتاری

دلم صدبار نزدیک قفس می‌رفت و می‌آمد

صدای دوستی نشنیدم از این بی‌قراری‌ها

[...]

۵ بیت
قصاب کاشانی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۳۸