گنجور

 
قصاب کاشانی

پیش شمشیر تو تسلیم شدن دین من است

در سر کوی تو قربان شدن آیین من است

به فلاطون پی تعظیم فرو نارم سر

خشت بالای خم میکده بالین من است

بیستون را به فلاخن نهم از قدرت عشق

کارفرما اگر اندیشه شیرین من است

عشق را با فلک و ثابت و سیاره چه کار

سینه افلاک من و داغ تو پروین من است

چشم‌ وحشی‌نگهی برد دل ما قصاب

این غزالی است که گیرندهٔ شاهین من است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode