گنجور

 
قصاب کاشانی

روز اول چون حباب از هم‌نشینی‌های موج

خانه ما را بنا کردند در بالای موج

سربلندی چیست راضی شو به پستی چون خزف

تا نیفتی همچو خس دائم به دست و پای موج

قلزم عشق است و در پایان به اندک سرکشی

جامه از زنجیر می‌برّند بر پهنای موج

تا بود جان در تلاطم دل خطر دارد ز خویش

در محیط عشق جای من بود یا جای موج

هر چه با دل کرد چین ابروی دلدار کرد

کشتی‌ام قصاب طوفانی شد از دریای موج