گر شود آن شوخ با من مهربان دارم عجب
گر کند از یک نگاهم قصد جان دارم عجب
آتشی کز عشق آن بدخو به جان دارم چو شمع
گر نسوزد مغزم اندر استخوان دارم عجب
از هدف دائم خدنگ صاف بیرون میرود
نگذرد گر تیر آه از آسمان دارم عجب
آنچه از داغ جدایی میکشم شب تا به صبح
گر به روز من نگرید کهکشان دارم عجب
غمزهاش با تیغ زهر آلود چون پیدا شود
میدهد قصاب اگر دل را امان دارم عجب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات کنجکاوی و شگفتی شاعر از سادگی و عمق عشقش نسبت به معشوق است. او از مهربانی معشوقش تعجب میکند و به مراحل مختلف عشق و درد جدایی اشاره میکند. شاعر حس میکند که حتی نگاه معشوق میتواند جانش را بگیرد و از زخمهایی که از جدایی متحمل شده، عمیقاً رنج میبرد. همچنین، عشقش را تشبیه به آتش میکند که اگرچه میسوزاند، ولی دلش همچنان امیدوار است و در تلاش است از تلخیها عبور کند. او در پایان به قدرت و خطر غمزه معشوق اشاره میکند که میتواند دل را مجروح کند.
هوش مصنوعی: اگر آن دلبر شیرینزبان با من مهربان شود، برایم عجیب است که از یک نگاه من، قصد جان کردن داشته باشد.
همچون شمع که در خود آتش دارد، من هم در جانم آتشی از جنس عشق آن معشوقهی بدخو را دارم. اگر آتش این عشق، مغز استخوانم را نسوزاند عجیب است.
همانطور که تیر محکم پس از برخورد به هدف، آن را می شکافد و از آن سویش رد می شود، آهِ تیرگونهی من هم اگر آسمان را نشکافد و به بالا نرود عجیب است.
اگر آسمان، به حال دردی که من بر اثر دوری یار شبانه روز میکشم گریه نکند، عجیب است.
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه فریبنده او مثل تیغی زهرآلود نمایان میشود، گویا دلاوری در کشتن دلها به کار میافتد و این واقعا شگفتانگیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.