کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲
ای روی تو آرزوی دلها
شادیّ غمت به روی دلها
ای حلقۀ زلف تو همیشه
آشفته ز گفتوگوی دلها
بشکسته به جویبار عشقت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۰
ندانم غنچه را بلبل چه گفتست
که بس خونین دل و چهره کشفتست
مگر رازی که او را با صبا بود
یکایک فاش در رویش بگفتست
تو گویی آتش افتادست در خار
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۷
امروز روی تو ز همه روز خوشترست
شیرین لب ز جان دل افروز خوشترست
بیمار چشم تو که همه روز خون خورد
امروز پاره یی ز همه روز خوشترست
بر دل خوشست دست درازیّ زلف تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۰
بریز سایۀ زلف تو عقل گمراهست
غلام روی تو چون آفتاب پنجاهست
مرا ز حسن تو تا دیده داد آگاهی
ز خویشتن نیم آگه خدای آگاهست
کمند زلف تو زان میکشد مرا در خود
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۳۴
چه باشد گر ز من یادت نیاید
که از دوری فراموشی فزاید
ز چشمت چشم پرسش هم ندارد
که از بیمار پرسش خود نیاید
مکن، بر جان من بخشایشی کن
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
دل من ز اندوه ننگی ندارد
چو داند که شادی درنگی ندارد
نیالوده از خون جانم زمانه
همه ترکش غم خدنگی ندارد
کشد تیغ در روی من صبح هر دم
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۶۷
اومید آدمی بوصالت نمی رسد
اندیشۀ خرد بکمالت نمی رسد
می گفت دل حدیث وصال تو ، عقل گفت:
خاموش، این حدیث محالت نمی رسد
خورشید آتشین که چنو نیست گرم رو
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۷۴
دلم هر شب از عشق چندان بنالد
که از آه او چرخ گردان بنالد
ندانم چه بیماریست این که جانم
ننالد ز درد و ز درمان بنالد
برقص اندر آید دل از سینۀ من
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸۴
ای دل تو را گر آرزوی بیغمی کند
آن کن تو نیز موسم گل کهآدمی کند
دانی که آدمی چه کند وقت نوبهار؟
میخوارگی و عاشقی و خرّمی کند
خیزد به بانگ بلبل و خسبد میان گل
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۸۵
شاید که دل ز عشق قیامت همی کند
کش آرزوی آن قد و قامت همی کند
ابله کسی که روی ورا دید آشکار
وانگه مرا به عشق ملامت همی کند
تا فتنه شد رخ تو نهان گشت عافیت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰
گر ترا گویم که عاشق نیستم
یا ز جان یار موافق نیستم
از منت باور مبادا این سخن
زانک در این قول صادق نیستم
عاشقم، عاشق، بآواز بلند
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۵
روی بنمای که دیوانه شدم
رحمتی، کز غمت افسانه شدم
شمع رخسار تو نادیده تمام
منِ دلسوخته پروانه شدم
آشناییّ غمت بود سبب
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
امید راحت از عالم ندارم
اگر شادیست ورغم هم ندارم
اگر افزون شود خرّم نگردم
وگر نقصان کند ماتم ندارم
همه عالم دمست و این عجبتر
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
راه بگشادند بر آیندگان
آفرین بر جان آسایندگان
جامه ها در رنگ گوناگون زدند
در چمن ها چهره آرایندگان
در نگر در عالم کون و فساد
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲
بجز از غصّه های مشکل من
چیست از روزگار حاصل من؟
نیک سرگشته ام نمی دانم
که جهان ناخوشست یا دل من
خالی از خون دل نیم گویی
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
ای غمزهٔ تیز تو جگرخواره
وی لعل تو طیرهٔ شکرپاره
هم وعدهٔ تو دراز بیحاصل
هم چشم ضعیف تو ستمکاره
برگشته بصد هزار نومیدی
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸
مرا دلیست هوس خانۀ غم آبادی
که گر بدور فتادی مرا به افتادی
طرب نکوهی، انده کشی، غم اندوزی
ز کار عیش پشیمان، به درد دل شادی
درو بهر سر مویی نهفته درد دلی
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰
بازم لباس صبر به صد پاره کردهای
بازم ز کوی عافیت آواره کردهای
ترسم خجل شوی اگرت آورم بروی
آن جورها که بر من بیچاره کردهای
هرچ آسمان به خنجر مرّیخ میکند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - و قال ایضاً
لبالبست دهانم زماجرایی چند
که جز که با لب خود با کسی نیارم گفت
شکایتی که از ابنای عصر هست مرا
بگویم و نکنم شرم، نی نیارم گفت
زبان زنطق فرو بسته ام بمهر سکوت
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - ایضا له
سپهر شعبدهباز از درون پردهٔ غیب
لطیفهای دگر آورد کاهلا صلوات
رسید دختر دیگر مرا و یکباره
ببرد رونق عیش و برفت آب حیات
اگر نتایج صلبم بود برین قانون
[...]