گنجور

 
۱
۲
۳
۵
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲

 

ای سهی قامت گلبوی صنوبر بر ما

سایهٔ سرو قدت دور مباد از سر ما

هیچ نقاش چو رخسار تو صورت ننگاشت

آفرین بر قلم صنعت صورتگر ما

روی تو اختر سعد است و مرا از طالع

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵

 

ای کعبهٔ جان خاک سر کوی تو ما را

محراب دل اندر خم ابروی تو ما را

هر بار که پای از سر کوی تو کشم باز

پابست کند باز سر موی تو ما را

در راه تو خون دل عشاق سبیل است

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

ای به سر کوی تو مسکن و مأوی مرا

خاک درت خوش‌تر از جنت اعلی مرا

روی توام در نظر فکر توام در ضمیر

بهتر از این چون بود صورت و معنی مرا

گوشه‌نشینان کنند دعوی هر قبله‌ای

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸

 

ای غافل از بلای دل مبتلای ما

جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما

ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم

آری مقیّدست به زلف تو پای ما

حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹

 

ای کعبه تحقیق سر کوی تو ما را

محراب دعا قبله ابروی تو ما را

آن زلف کمند افکن و آن غمزه خونریز

بستند و بکشتند به یرغوی تو ما را

هرچند ز بیراه به راه آوَرَدَم دل

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴

 

ای ز خطت غالیه پر مشک ناب

آینه دار رخ تو آفتاب

تا رخ تو رونق مه بشکند

برشکن آن طّره مشگین ناب

با رخ تو مهر ندارد فروغ

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶

 

ای جمال تو مرا شمع شب افروز امشب

شمع گو مشعله داری ز تو آموز امشب

شمع را تاب تو چون نیست از آن می‌سوزد

گو چو پروانه درین سوز همی‌سوز امشب

امشب از شمع رخت مجلس ما روشن شد

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹

 

حقّا که به حسن تو ملک نیست

گفتم به یقین و هیچ شک نیست

شوری ز لب تو در جهان است

کامروز لبی بدان نمک نیست

در خون و رگ من است مهرت

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰

 

حسنت که آفتاب تجلی از او گرفت

یک جلوه کرد و مملکت دل فرو گرفت

یک تار از آن دو سنبل پرچین به چین رسید

از زلف مشک بوی تو در مشک بو گرفت

دل اعتکاف کوی تو دارد بر او مگیر

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

هر جفایی که ممکن است ازوست

من تحمل کنم ولی نه نکوست

گر دلم میل جانب او کرد

میل دل‌ها همه به جانب اوست

بوی زلف تو همدم بادست

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲

 

سنبل تر دمیده بر گل دوست

بوی گل می‌دمد ز سنبل دوست

باد عنبر شمیم می‌گذرد

یافت بویی مگر ز کاکل دوست

هر تجمل که هست در خورشید

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

مرا درد تو دایم هم نشین است

غمت پیوسته با جانم قرین است

هوس دارم که در پای تو میرم

تمنای من از دولت همین است

نظر بر پسته تنگ تو دارم

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵

 

ای خوش آن بلبل که گلزاریش هست

خرمّا آن دل که دلداریش هست

خرقه ناموس صوفی برکشید

زان که بر هر موی زنّاریش هست

یوسف حسن تو را در مصر دل

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

بیا که بوی ریاحین دمید و گل بشکفت

صبا به زلف معنبر بساط سبزه برفت

به باغ نرگس مخمور جام جم برداشت

به بزم گاه چمن لاله پر ، پیاله گرفت

صبا به دست سحر گه به نوک نیزه خار

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

ای خوشا آن دم که بنشینیم رویاروی دوست

شکوه دل باز رانم یک به یک با موی دوست

چون بنفشه بر سر زانوی خدمت سالها

بوده ام ، باشد که یارم بود هم زانوی دوست

بر سر آنم که تا سر دارم از دستم دهد

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

مارا به غیر یاد تو اندر ضمیر نیست

دل را دگر ز صحبت جانان گریز نیست

یاران ملامت من عاشق رها کنید

کاین مبتلای عشق نصیحت پذریر نیست

دل عاشق است و پند نمی گیرد اندرو

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵

 

مپیچ در سر زلفش که سر به سر سوداست

مرو به جانب کویش که در به در غوغاست

دلا ز عشوه چشمش به گوشه ای بنشین

که چشم فتنه کنش دیده ای که عین بلاست

هزار نقش خیال قدت بر آب زدم

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶

 

مسلمانان دلی دارم جراحت

ندانم تا مرا زین دل چه راحت

لبم ریش دلم را تازه دارد

ز بس کان لب همی ریزد ملاحت

بیا کر حسرت لعل تو چشمم

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷

 

ما را به کوی وحدت تا با تو آشنائیست

از خاک آستانت در دیده روشنائیست

هم بی تو مستمندیم هم با تو دردمندیم

این عقد مشکل آمد وقت گره گشائیست

با محنت فراقت در انتظار وصلیم

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

دیدم نبشته از قلم مشکبار دوست

خطی سیه چو سنبل تر بر غذار دوست

بر صفحه حریر کشیده به مشک ناب

حرفی ز نوک خامه عنبر نگار دوست

صد جان من فدای تو پیک خجسته پی

[...]

۷ بیت
ابن حسام خوسفی
 
 
۱
۲
۳
۵
 
تعداد کل نتایج: ۹۳