گنجور

 
ابن حسام خوسفی

ای به سر کوی تو مسکن و مأوی مرا

خاک درت خوش‌تر از جنت اعلی مرا

روی توام در نظر فکر توام در ضمیر

بهتر از این چون بود صورت و معنی مرا

گوشه‌نشینان کنند دعوی هر قبله‌ای

قبلهٔ ابروی توست کعبه دعوی مرا

دانهٔ خال تو شد راهزن زهد من

عشق تو بر باد داد خرمن تقوی مرا

من که شدم کشتهٔ آن بت عیسی سرشت

بو که حیاتی دهد از دم عیسی مرا

خاطر مسکین به هجر چون ره تسکین برد

گر ندهد مژده‌ای وصل تسلی مرا

گر شود ابن حسام در غم عشقش تمام

بس بود این دولت از دنیی و عقبی مرا

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۶ به خوانش محمد ملکشاهی نقل از (کانال تلگرام ابن حسام خوسفی)
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مجد همگر

ای آنکه عفو کامل و احسان سابقت

برداشت رعب و امید و بیم را

در حل و عقد نظم جهان دست قدرتت

برهان نمود معجز کف کلیم را

شرمنده دو لفظ تو از تو نواخت یافت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه