ای غافل از بلای دل مبتلای ما
جز مبتلا کسی نرسد در بلای ما
ممکن نباشد از سر کوی تو رفتنم
آری مقیّدست به زلف تو پای ما
حجاج اگر به کعبه بیت الحرم روند
ابروی توست قبله حاجت روای ما
ما معتکف به کوی توایم از سر صفا
موقوف آنکه سعی کنی بر صفای ما
دانم که درد عشق نباشد دوا پذیر
زحمت مکش طبیب ز بهر دوای ما
روز ازل که شادی و غم قسم کرده اند
شادی جان ما که غم آمد عطای ما
ابن حسام را ز دعا وصل تست امید
یا رب قرین کنی به اجابت دعای ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از عشق و درد دل شاعر صحبت میکند. شاعر به حالتی مبتلا اشاره میکند که تنها کسی که در این بلای عشق قرار دارد، خودش است و دیگران از آن بیخبرند. او بیان میکند که عشق او به محبوبش او را به شدت وابسته کرده و نمیتواند از او دور شود. شاعر در توصیف محبوبش میگوید که ابروی او بهعنوان قبلهای برای حاجات و آرزوهای اوست. همچنین، او به این نکته اشاره میکند که درد عشق قابل درمان نیست و از طبیب نمیخواهد که درمانی برای آن بیابد. در پایان، شاعر از خداوند تقاضا میکند که دعای او را در وصل به محبوب مستجاب کند.
هوش مصنوعی: ای کسی که از درد دل ما غافلی، جز کسی که خود در این درد گرفتار است، به مصیبت ما نمیتواند پی ببرد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از کوی تو دور شوم، زیرا پای من به زلف تو بسته شده است.
هوش مصنوعی: اگر حجاج به کعبه بروند، ابروی تو نشانگر و قبله درخواستها و حاجتهای ماست.
هوش مصنوعی: ما در کوی تو با تمام صفا و خلوص در حال اعتکاف هستیم، و انتظار داریم که تو نیز برای پاکی و صفای ما سعی کنی.
هوش مصنوعی: میدانم که درد عشق درمانپذیر نیست، پس برای پیدا کردن درمان، خودت را به زحمت نینداز.
هوش مصنوعی: در روز ازل، وقتی که سرنوشت شادی و غم برای انسانها مشخص شد، شادی برای روح ما ضروری بود و غم مثل یک وارث به ما تحمیل شد.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، امیدواریم که دعای ما را اجابت کنی و ابن حسام را به وصال محبوب برسانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در ما به ناز مینگرد دلربای ما
بیگانهوار میگذرد آشنای ما
بیجرم دوست پای ز ما درکشیده باز
تا خود چه گفت دشمن ما در قفای ما
با هیچکس شکایت جورش نمیکنم
[...]
مرحبا ای عشق خوش سودای ما
ای طبیب جمله علت های ما
صبح جهان بود نفس غم زدای ما
جان تازه می شود زدم جانفزای ما
بیدار شد ز خواب گرانجان بی غمی
هر کس شنید ناله دردآشنای ما
ته جرعه ای بود که به خاکش فشانده اند
[...]
گرد فتادگی شده بال همای ما
منت نمی کشد ز کسی مدعای ما
با چاکهای سینه به محشر نمی رویم
تا رنگ و بوی گل نشود خونبهای ما
حیرت ندیدگی گل گلزار وحشت است
[...]
از ما پیام وصل تهیکرد جای ما
آخر به ما رسید ز جانان دعای ما
موجگهر خجالت جولانکجا برد
از سعی نارسا به سر افتاد پای ما
با نرگست چه عرض تمنا دهدکسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.