گنجور

 
۱
۲
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶ - تبّری

 

تا پریشان به رُخ آن زلف سمن‌ساست تو را

جمع اسباب پریشانی دل‌هاست تو را

دست بردی به رخ از شرم و حریفان گفتند

که تو موسایی و عزم ید بیضاست تو را

همچو ترسابچگان عود و صلیب افکندی

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۷ - جستجو

 

چه خونبها به از این کشتگان کوی تو را

که بنگرند به محشر، دوباره روی تو را

تمام، گمشدگان ره توئیم و کنیم

به هر طریق که باشیم، جستجوی تو را

دم مسیح که گویند روح پرور بود

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۸ - بیداری ما

 

نیست او را سر موئی سر سودائی ما

کار شد سخت، مگر بخت کند یاری ما

تا به آهوی ختن، نسبت چشمت دادند

شهره گردید به هر شهر، خطا کاری ما

گر بدادیم بهای دهنت نقد روان

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - نیاز

 

تا چند پیش ناز تو باید نیاز کرد

بر ناز خود بناز که نازت کشیدنی است

چشمت نظر ز لُطف به عاشق نمی‌کند

چون آهوی ختائی کارش رمیدنی است

از مشربت زلال لبست کام دل برآر

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - آتشی در خرمن

 

عشق آمد دامن جانم گرفت

شحنهٔ شوقم گریبانم گرفت

عشوه‌ای فرمود چشم کافرش

زاهد دین گشت و ایمانم گرفت

رشته ای در کف ز زلف سر کشش

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - تعبیر خواب

 

خواب دیدم که همی خون ز کنارم می‌رفت

رفت تعبیر که از قلب فگارم می‌رفت

به هوای سر زلفین خم اندر خم او

از کف صبر و وفا رشتهٔ تارم می‌رفت

شام هجران تو، از اوّل شب تا به سحر

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - نظاره

 

جلوهٔ روی تو آفتاب ندارد

نشئهٔ ماء تو را شراب ندارد

طرّه مده پیچ و تاب، باز کن از هم

غالیه آنقدر پیچ تاب ندارد

زلف تو بر روی تو بود، عجبی نیست

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴ - صید دل

 

دلبرم گر به تبسّم لب خود باز کند

کی مسیحا به جهان دعوی اعجاز کند؟

دین و دل، هر دو به یکبار به تاراج برد

در صف سیمبران گر سخن آغاز کند!

رونق مهر و قمر افکند از اوج فلک

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶ - چشم هندو

 

یاد از آن روزی که کس را ره در این محضر نبود

ما و دل بودیم و غیر از ما کس دیگر نبود

آشنا با لعل جانبخش تو هر شب تا سحر

وقت مستی جز لب ما و لب ساغر نبود

زلف جادویش چنین جادوگری بر سر نداشت

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - آتش سینه

 

پرده تا باد صبا از رخ جانانه کشید

پیش رویم همه جا نقش پریخانه کشید

ماجرایی که کشید از سر زلفش دل من

می‌توان گفت که در سلسله، دیوانه کشید

میل بر باده و پیمانه و ساقی نکند

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳ - خواب آلودگان

 

کی روا باشد که گردد عاشق غمخوار، خوار

در ره عشق تو اندر کوچه و بازار، زار

در جهان عیشی ندارم بی رخت ای دوست، دوست

جز تو در عالم نخواهم ای بت عیّار، یار

از دهانت کار گشته بر من دلتنگ، تنگ

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - نگران روی او

 

چنان سدّی ز چین بسته است آن زلفین گیسویش

که یأجوج نگه را نیست ره در کشور رویش

نگردد تا سپاه خط تمامی جمع، ممکن نیست

خلاص اسکندر دل از عقابین دو ابرویش

رُخش گوئی بهشت است و دهان کوثر قدش طوبی

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷ - اشتیاق جمال

 

شبی به خواب زدم بوسه بر لبش به خیال

هنوز بر لب آن شوخ می‌زند تبخال

ز چاک پیرهن اندام نازکش ماند

چو عکس برگ گل اندر میان آب زلال

بنوش باده که اندر طریقت عشق است

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - شیفتۀ شیدایی

 

ز عشق روی تو، چون بلبل از گل

شکفته گرددم، هر دم گل از گُل

ز روی و موت دانستم، ندارد

گل از سنبل جدائی، سنبل از گُل

دهانست و لب این، یا خضر بسته

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ - دلبر فرزانه

 

طالب طرّه خم در خم جانانه شدم

عاقلان سلسله آرید که دیوانه شدم

در جهان بودنم از دوستی اوست بلی

شایق گنج بدم، ساکن ویرانه شدم

خادم مسجد آدینه اگر بودم دوش

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - جام جهان بین

 

وقت آن شد که سر خویش، من از غم شکنم

آهی از دل کشم و حلقهٔ ماتم شکنم

گر مراد دل من را ندهد این گردون

همه اوضاع جهان، یکسره در هم شکنم

باده از کاس سفالین خورم و از مستی

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹ - مبدأ برهان

 

بار دگر به کوچهٔ رندان گذر کنیم

تا بشکنیم توبه و سجّاده تر کنیم

یک جرعه در کشیم از آن داروی نشاط

چندین هزار وسوسه از سر به در کنیم

دل را بدست مطرب و معشوق می‌دهیم

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱ - گلگون قبا، خونین کفن

 

از حسرت شمع رخت، افتاده در طرف چمن

یکجا صبا، یکجا خزان، یکجا گل و یکجا سمن

برقع ز عارض برفکن تا عالمی شیدا شود

فوجی ز رو، بعضی ز مو، خلقی ز لب، من از دهن

چون در تکلّم می‌شوی از حسرتت گم می‌کند

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - بیدل حیران

 

توئی در ملک جان، جان و چه جانی؟ جان مهرویان

تو سروی و قدت محشر، چه محشر؟ محشر دوران

جمالت مجمع ما شد، چه مجمع؟ مجمع خوبان

چه خوبی؟ خوبی یوسف، چه یوسف؟ یوسف کنعان

بود چشمت یکی جادو، چه جادو؟ جادوی کافر

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - زبونی دل

 

در خم زلف تو، پابند جنون شد دل من

بی‌خبر از دو جهان غرقه به خون شد دل من

چونکه با رشتهٔ گیسوی تو پیوندی داشت

مو به مو بسته به زنجیر جنون شد دل من

اینهمه فتنه مگر زیر سر چشم تو بود

[...]

۷ بیت
شاطر عباس صبوحی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۳