تا چند پیش ناز تو باید نیاز کرد
بر ناز خود بناز که نازت کشیدنی است
چشمت نظر ز لُطف به عاشق نمیکند
چون آهوی ختائی کارش رمیدنی است
از مشربت زلال لبست کام دل برآر
سرچشمهٔ حیات زلالت چشیدنی است
خوشدل مرا نمای بد شنامت ای حبیب
چون حرف تلخ از لب شیرین شنیدنی است
بر نقد جان دو بوسه ز لعل تو خواستم
گرچه گرانبهاست ولیکن خریدنی است
مانع مشو ز لعل لبت بوسه خواستم
هر شکرین لبی نمکین شد چشیدنی است
جز من هر آنکه دست صبوحی بتو فکند
قطعش نما ز دوش که دستش بریدنی است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این اشعار به توصیف عشق و زیبایی معشوق میپردازد. گوینده از معشوق خود خواسته تا از ناز و کرشمههایش بکاهد، زیرا این ناز نیازمند توجه بیشتری است. او به نگاهی امیدوار است که از سوی معشوق به عاشق بیفتد و به نوعی از دوری و بیتوجهی ناراحت است. همچنین به لذتهای عشق و زیبایی لبهای معشوق اشاره میکند و بر ارزش و خواست بوسه از او تأکید میکند. مظهر عشق و زیباییهای زندگی در این اشعار به تصویر کشیده میشود و در نهایت به وضعیت کسانی که به نوشیدن شوق و عشق دل بستهاند، اشاره میکند. این اشعار همگی از احساسات عمیق و نازک به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: چند بار باید به خاطر ناز تو سر خم کرد؟ بر خودت ببال که ناز تو را باید تحمل کرد.
هوش مصنوعی: چشمانت به عاشق لطفی نمیکند، زیرا مانند آهوی ختایی، فقط مشغول فرار و رمیدن است.
هوش مصنوعی: از آب زلال لبهایت دل را سیراب کن، چرا که سرچشمهٔ زندگی، چشیدنی از زیباییهایت است.
هوش مصنوعی: عزیزم، لطفاً برایم نگذار که از تو بدی بشنوم. شنیدن سخنان تلخ از زبان کسی که دوستش دارم، سخت است.
هوش مصنوعی: من دو بوسه از لبان تو را میخواهم که ارزش زیادی دارند، اما همچنان میتوان آنها را به دست آورد.
هوش مصنوعی: مانع نشو که خواستم لبت را ببوسم. هر کسی که لبش شیرین است، با چشیدن آن لذتی وصفناپذیر دارد.
هوش مصنوعی: هر کس غیر از من که در حال سرمستی به تو نزدیک شود، او را از خود دور کن، چون دستش به عذاب میرسد و باید قطع شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رویی کز او دلی نگشاید ندیدنی است
حرفی که مغز نیست در او ناشنیدنی است
یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هر چند روی مردم عالم ندیدنی است
ز ابنای روزگار، تغافل غنیمت است
[...]
دیدم ملک و مال جهان را، ندیدنی است
دامن بود گلی که ازین خار چیدنی است
پوشیدنیست چشم ز هر کار این جهان
الا تهیه سفر خود که دیدنی است
شاخ قدت خمیده ز بار شکستگی
[...]
آبی ز دانهٔ عنب ای دل چشیدنی است
غافل مشو که این سر پستان مکیدنی است
یک صبحدم چو پنجهٔ خورشید جلوه کن
پیراهن تحمل عاشق دریدنی است
از آبیاری مژه ام چون گل چراغ
[...]
تنها نه خال عارض آن ماه، دیدنی است
این دانه را به چشم از آن روی، چیدنی است
اندیشه مند کام مکن عقل خویش را
ز این شیر خام طفل خرد را بریدنی است
بر غیر او چرا نکشی خط نیستی؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.