گنجور

 
۱
۲
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

مهر مهر دلبری بر جان ماست

جان ما در حضرت جانان ماست

پیش او از درد می‌نالم ولیک

درد آن دلدار ما درمان ماست

بس عجب نبود که سودایی شوم

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷

 

در کوی خرابات، کسی را که نیاز است

هشیاری و مستیش همه عین نماز است

آنجا نپذیرند صلاح و ورع امروز

آنچ از تو پذیرند در آن کوی نیاز است

اسرار خرابات به جز مست نداند

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸

 

طرهٔ یار پریشان چه خوش است

قامت دوست خرامان چه خوش است

خط خوش بر لب جانان چه نکوست

سبزه و چشمهٔ حیوان چه خوش است

از می عشق دلی مست و خراب

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹

 

دل، که دائم عشق می‌ورزید، رفت

گفتمش: جانا مرو، نشنید، رفت

هر کجا بوی دلارامی شنید

یا رخ خوب‌ِ نگاری دید، رفت

هرکجا شکّرلبی دشنام داد

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷

 

عشق شوقی در نهاد ما نهاد

جان ما را در کف غوغا نهاد

فتنه‌ای انگیخت، شوری درفکند

در سرا و شهر ما چون پا نهاد

جای خالی یافت از غوغا و شور

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵

 

با عشق تو ناز در نگنجد

جز درد و نیاز در نگنجد

با درد تو درد در نیاید

با سوز تو ساز در نگنجد

بیچاره کسی که از در تو

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱

 

با درد خستگانت درمان چه کار دارد؟

با وصل کشتگانت هجران چه کار دارد؟

از سوز بی‌دلانت مالک خبر ندارد

با عیش عاشقانت رضوان چه کار دارد؟

در لعل توست پنهان صدگونه آب حیوان

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۳

 

آن را که چو تو نگار باشد

با خویشتنش چه کار باشد؟

ناخوش نبود کسی که او را

یاری چو تو در کنار باشد

ناخوش چو منی بود که پیوست

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸

 

ناگه بت من مست به بازار برآمد

شور از سر بازار به یکبار برآمد

بس دل که به کوی غم او شاد فروشد

بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد

در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶

 

تا کی از ما یار ما پنهان بود؟

چشم ما تا کی چنین گریان بود؟

تا کی از وصلش نصیب بخت ما

محنت و درد دل و هجران بود؟

این چنین کز یار دور افتاده‌ام

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸

 

وه! که کارم ز دست می‌برود

روزگارم ز دست می‌برود

خود ندارم من از جهان چیزی

وآنچه دارم ز دست می‌برود

یک دمی دارم از جهان و آن نیز

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷

 

مرا درد تو درمان می‌نماید

غم تو مرهم جان می‌نماید

مرا، کز جام عشقت مست باشم

وصال و هجر یکسان می‌نماید

چو من تن در بلای عشق دادم

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱

 

رخ سوی خرابات نهادیم دگربار

در دام خرابات فتادیم دگربار

از بهر یکی جرعه دو صد توبه شکستیم

در دیر مغان روزه گشادیم دگربار

در کنج خرابات یکی مغ‌بچه دیدیم

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴

 

مرا از هر چه می‌بینم رخ دلدار اولی‌تر

نظر چون می‌کنم باری بدان رخسار اولی‌تر

تماشای رخ خوبان خوش است، آری، ولی ما را

تماشای رخ دلدار از آن بسیار اولی‌تر

بیا، ای چشم من، جان و جمال روی جانان بین

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶

 

سر به سر از لطف جانی ای پسر

خوشتر از جان چیست؟ آنی ای پسر

میل دل‌ها جمله سوی روی توست

رو که شیرین دلستانی ای پسر

زان به چشم من درآیی هر زمان

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

کردم گذری به میکده دوش

سبحه به کف و سجاده بر دوش

پیری به در آمد از خرابات

کین جا نخرند زرق، مفروش

تسبیح بده، پیاله بستان

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲

 

ای دیده، بدار ماتم دل

کو در خطری فتاد مشکل

خون شد ز فراق یار و از یار

جز خون جگر دگر چه حاصل؟

عمری بتپید بر در یار

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳

 

مبند ای دل، بجز در یار خود دل

امید از هر که داری جمله بگسل

ز منزلگاه دونان رخت بربند

ورای هر دو عالم جوی منزل

برون کن از درون سودای گیتی

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

بر در یار من سحر مست و خراب می‌روم

جام طرب کشیده‌ام، زآن به شتاب می‌روم

ساغری از می لبش دوش سؤال کرده‌ام

وقت سحر به کوی او بهر جواب می‌روم

از می ناب جزع‌اش گرچه خراب گشته‌ام

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸

 

مبتلای هجر یارم، الغیاث ای دوستان

از فراقش سخت زارم، الغیاث ای دوستان

می‌تپم چون مرغ بسمل در میان خاک و خون

ننگرد در من نگارم، الغیاث ای دوستان

از فراق خویش همچون دشمنانم می‌کشد

[...]

۱۱ بیت
عراقی
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۸