ای دیده، بدار ماتم دل
کو در خطری فتاد مشکل
خون شد ز فراق یار و از یار
جز خون جگر دگر چه حاصل؟
عمری بتپید بر در یار
آن خسته جگر، چو مرغ بسمل
چون دید به عاقبت که دلدار
در خانهٔ او نکرد منزل
دل در پی وصل یار جان داد
و آن یار نشد، دریغ، حاصل
بر خاک درش فتاد و جان داد
آن قطرهٔ خون، که خوانیش دل
چون یاور نیست بخت با ما
از بهر چه میسرشتمان گل؟
ای کاش که بود ما نبودی!
کز بودن ماست کار باطل
ای یار، مبر ز من به یک بار
پیوسته ازین شکسته مگسل
در بحر فراق تو فتادم
دریاب، مگر فتم به ساحل
مگذار که هم چنین بماند
بیچاره عراقی از تو غافل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ غم و اندوه ناشی از فراق یار و دلشکستگی عراقی است. شاعر افسوس میخورد که چگونه دلش به عشق یار اسیر شده و حالا که به وصالش نرسیده، جانش در درد و رنج به سر میبرد. او در تنگنا و مشکل به سر میبرد و از یار میخواهد که او را فراموش نکند و در این دریای فراق، به او کمک کند. شاعر احساس میکند که وجودش بیفایده است و این درد ناشی از جدایی او را به مرز نابودی رسانده است. در نهایت، او از یار میخواهد که حتی یک لحظه هم او را تنها نگذارد.
هوش مصنوعی: ای چشم، برای دل که در موقعیتی سخت و خطرناک قرار گرفته، عزاداری کن.
هوش مصنوعی: از دوری محبوب، دل به شدت غمگین و زجرکشیده شده است و از محبوب جز درد و رنج چیزی به دست نیامده است.
هوش مصنوعی: عمری در درگاه محبوب خود به انتظار نشستهام، مانند پرندهای که به شدت آسیبدیده و بینواست.
هوش مصنوعی: زمانی که او فهمید که محبوبش در خانهاش اقامت نکرد و به او توجهی نشان نداد، ناامید شد.
هوش مصنوعی: دل برای رسیدن به محبوبش تلاش کرد و جان خود را از دست داد، اما محبوب به او نرسید، ای کاش که اینطور نمیشد.
هوش مصنوعی: آن قطرهٔ خونی که بر زمین در بارگاهش افتاد، جانش را فدای عشق و محبت آن کس کرد که دلش آرام میگرفت از یادش.
هوش مصنوعی: وقتی که شانس و بخت به ما کمک نمیکند، چرا باید به چیزهای زیبا و دلچسب دل ببندیم؟
هوش مصنوعی: ای کاش ما وجود نداشتیم! زیرا وجود ما سبب بیهودهگی است.
هوش مصنوعی: ای دوست، مرا ناگهان از خود دور نکن و این پیوند را که بین ماست، به یکباره نبر.
هوش مصنوعی: در دریای جدایی تو غرق شدهام، مرا نجات بده، شاید به ساحل برسم.
هوش مصنوعی: اجازه نده که وضعیت این عراقی بدتر شود و از تو غافل بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الصبح علی الضلام مقبل
ان تسق لنا المدام عجل
بنشان ز من ای غم تو مشکل
زان آب حیات آتش دل
سقیا لک فاسقنی حراما
[...]
ای هیچ خطی نگشته ز اول
بیحجت نام تو مسجل
در جام جهان نمای اول
شد نقش همه جهان ممثل
خورشید وجود بر جهان تافت
گشت آن همه نقشها مشکل
یک روی و هزار آینه بیش
[...]
و الحسن علی البها تجلی
و السکر حواه و الکمال
شاه رسل و شفیع مرسل
خورشید پسین و نور اول
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.