گنجور

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

به چشم مست، ز هستی ربوده ای ما را

ز یک نگاه، به عالم نموده ای ما را

ز ره برد غرض آلوده حرف غیر،ترا

هزار بار اگر آزموده ای ما را

چه شد که بر سر بالین ما نمی آیی؟

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

کو فریب وعده ای، جان بلااندوز را؟

تا به شغل انتظارش بگذرانم روز را

چون کنی دورم، نگاهی کن که بهر احتیاط

رشته می بندند برپا، مرغ دست آموز را

سینه‌ام را چاک کن ای عشق با تیغ جنون

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳

 

شب که به بزم خویشتن، دید من خراب را

رفت برون ز مجلس و ساخت بهانه خواب را

بعد هزار ناخوشی، وقت نظاره چون شود

بخت بد من آورد، پیش نظر حجاب را

لب ز جواب پرسشم بستی و من ز بیخودی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴

 

دل که زیاده می کند، قاعده نیاز را

مایه ناز می شود، خوی بهانه ساز را

خون کدام بی گنه ریخته بر زمین،که تو

بر زده ای چو شاخ گل، دامن سروناز را

پیش تو نیم جان خود بازم، اگر ز مردمی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

سازد خموش تا من حسرت فزوده را

گوید شنیده ام سخن ناشنوده را

رنجیده بی گنه ز من آن تند خو و من

دارم صد انفعال، گناه نبوده را

دل جمع کرده از گله ام، بس که پیش او

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

دلا بی‌طاقتی کم کن چو شیدا کرده‌ای خود را

که امروز است یا فردا که رسوا کرده‌ای خود را

ز انکار محبت خویش را بازی مده چندین

که بازی‌بازی ای دل، گرم سودا کرده‌ای خود را

برای شکوه من رفته‌ای ای غیر، سوی او

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

می دهد ساقی می نابی که می سوزد مرا

می زند بر آتشم آبی که می سوزد مرا

می رود آن مست، هشیارانه از پیشم، ولی

نخل قدش می خورد تابی که می سوزد مرا

تا ز من افسانه غم نشنود شبهای وصل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

عشق تو برد هوش من غم فزوده را

نتوان چشید داروی ناآزموده را

صد حرف گفته ای به من از خویش زان دهان

باور نمی کنم سخنان شنوده را

در خاک هم ز حیرت رویت، شهید عشق

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

رفت سوی خانه چون بنمود روی خویش را

تا نماید بر غریبان راه کوی خویش را

در نیابم لذتی از همزبانیهای یار

بس که می یابم پریشان، گفت وگوی خویش را

آن پری از من گریزان است و من از انفعال

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

من بی گناه و یار به کین می کشد مرا

این می کشد مرا، که چنین می کشد مرا

گویم که من ز اهل وفایم، مرا مکش

وین طرفه تر که بهر همین می کشد مرا

بد خوی من گذشت ز قتل من و هنوز

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

ای از کرشمه رخنه گر جان من بیا

آشوب دین و آفت ایمان من بیا

ای کینه ساز عربده پرداز من، مرو

ای زود خشم دیر پشیمان من بیا

رفتی و دیده چون صدف بی گهر بماند

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

دمی که دل تپد، از غم امان دهد ما را

نوید آمدن دلستان دهد ما را

برد چو جذبه شوقم، چه حاجت است به آن

که محرمی سر کویش نشان دهد ما را

دلا بنوش می هجر و تلخکام مباش

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

ساعد آن سیمبر سوزد مرا

داغ آن گلبرگ تر سوزد مرا

با وصالم بیشتر خو می دهد

تا فراقش بیشتر سوزد مرا

خود ازو رنجیده ام، وز اضطراب

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

زبس که سوخته داغ جدایی تو مرا

فسرده ساخته در آشنایی تو مرا

چنین که گرم وفای توام، عجب دانم

که ناامید کند بی وفایی تو مرا

فتادی ای دل وحشی به دست سنگدلی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

کدام بت شده رهزن دل چو سنگ ترا

که آفتاب محبت، شکسته رنگ ترا

شد از عتاب تو افزون، امیدواری غیر

زبس که مصلحت آمیز دید جنگ ترا

درآمدی و ندارم چو باد گستاخی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

من کجا، آرزوی وصل دلارام کجا

دل نومید کجا، وین طمع خام کجا

جان ناشاد که و آرزوی شادی چه

دل ناکام کجا و هوس کام کجا

تو چو گل پرده نشین، من چو صبا پرده شکاف

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

به غضب تلخ مکن عیش من مسکین را

سخن تلخ میاموز، لب شیرین را

بر زبان آر گناهی که نداریم و به ما

کینه اندوز مکن خاطر مهر آیین را

خون ما بر تو حلال است، بکش تیغ و بریز

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

گر بیخودی مجال دهد اضطراب را

بنیاد برکند دل و جان خراب را

در عشق می گدازم و می سوزم و خوشم

با آتش است صحبت گرمی کباب را

صحبت میان ما نشود گرم از حجاب

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

برده از راه، فریبنده نگاه که ترا؟

راه خلقی زده ای، تا زده راه که ترا؟

ای به هر چشم زدن ساخته صد خانه، سیاه

کرده بر هم زده، مژگان سیاه که ترا؟

زلف را سلسله جنبان بلا می کردی

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

هزار شکوه، گر از یار بوده است مرا

به او چه زهره اظهار بوده است مرا

کسی به صد هنرم کرده رد، که تا امروز

به کل عیب، خریدار بوده است مرا

مرنج، چشم اگر از تو بر نمی دارم

[...]

میلی
 
 
۱
۲
۳
۱۶