گنجور

 
میلی

کدام بت شده رهزن دل چو سنگ ترا

که آفتاب محبت، شکسته رنگ ترا

شد از عتاب تو افزون، امیدواری غیر

زبس که مصلحت آمیز دید جنگ ترا

درآمدی و ندارم چو باد گستاخی

که همچو گل بگشایم قبای تنگ ترا

ز ننگ غیر، دلم جان سپرد و نام نبرد

زبس ملاحظه می کرد نام و ننگ ترا

کرشمه های تو از بس که هست نازآمیز

نه آشتی تو داند کسی، نه جنگ ترا

دلم ز زخم تو آسوده است و می نالم

که غیر پی نبرد لذت خدنگ ترا

ز بس که میلی امیدوار، ساده دل است

خیال مهر و وفا کرده ریو ورنگ ترا