گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

مزرع خشکم نظر بر آسمان باشد مرا

می پرد چشمم امید از کهکشان باشد مرا

تر نگردد خامه ام انگشت از ابر بهار

کاغذ تحریر از برگ خزان باشد مرا

پرتو خورشید بر دوشم گرانی می کند

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

بر سر بالینم آن گل آمد و خندید و رفت

آرزوهایی که در دل داشتم فهمید و رفت

ساغر خود را تهی برد از کف دریا حباب

عالم آبی که می گفتند او را دید و رفت

مادر دوران مرا روزی که بر گهواره بست

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱

 

ساقی بده آن می که ز دل شور برآید

مستانه تبسم ز لب حور برآید

چندان ز پی دانه خالی تو دویدم

اکنون نفسم چون نفس مور برآید

آه از جگرم در هوس آن لب شیرین

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

شمع با آتش مدارا تا قیامت می کند

صحبت دیر آشنایان استقامت می کند

سفره خود هر که اینجا پهن می سازد چو صبح

بر سر خود سایه بانی تا قیامت می کند

خون صیادان بلبل هست چون شبنم حلال

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱

 

چمن از رنگ و بو چون شد تهی بلبل فنا گردد

سرایی را که جود از وی رود ماتم سرا گردد

به احسان می توان تسخیر کردن خصم بد خو را

سگ بیگانه چون بیند مروت آشنا گردد

پر پروانه گردد بال عنقا خود نمایی را

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

در خانه یی که وصف رخ یار بگذرد

خورشید خم خم از پس دیوار بگذرد

بیچاره گلفروش در ایام حسن او

صد ره ز پیش چشم خریدار بگذرد

در راه عشق سبزه کند کار نیشتر

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۴

 

با یار و دوست شیوه عهد و وفا نماند

بر برگ کاه رابطه کهربا نماند

مردم به هم کنند چو بیگانگان سلوک

در چشم هیچ کس نگه آشنا نماند

مرغان در آشیانه خورند استخوان خویش

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۵

 

تا مرا بر سر کلاه در آستینم کرده‌اند

تاجداران نام خود نقش نگینم کرده‌اند

سایه‌پرور دانه‌ای بودم به صحرای عدم

چون سپند آورده خاکسترنشینم کرده‌اند

نفس و شیطان بسته ترکش بر کمین ایستاده‌اند

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۹

 

عقل و هوشم رفت تا آن تندخو خنجر کشید

کاروان گردد روان جایی که آتش سرکشید

دست افسوس است زنجیر نگه در کوی بخل

حلقه نتواند خموشی را ز گوش کر کشید

چشمه آئینه را پر کرد از آب حیات

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۵

 

نمی رود ز دم یاد آن جوان هرگز

کسی چو من نزده آتشی به جان هرگز

چونی اگر چه سراپای من ز ناله پر است

نکرده ام به سر کوی او فغان هرگز

به بوستان جهان غنچه یی که من دارم

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸

 

خط برآورد و نشد خاطر ازو شاد هنوز

این جفا جوی بود بر سر بیداد هنوز

آب شد آئینه و تشنگیش دفع نشد

آتشی هست ازو در دل فولاد هنوز

دور از گردن من طوق غلامی نشود

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

 

اگر بردارد از رخ پرده خورشید جهانتابش

شود سنگ فلاخن کهکشان را چرخ مهتابش

ز فعل خویش ظالم وقت بیماری کند توبه

به هوش باز آید و دیوانه را افسون کند خوابش

صدف را به که بگشاید دکان در عالم دیگر

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۱

 

تا به او روشن کنم سوز نهان خویشتن

می زنم چون شمع در آتش زبان خویشتن

عمرها شد پیش تیرش چون هدف ایستاده ام

تا کند حال مرا خاطرنشان خویشتن

در بناگوش خط مشکین او می گفت زلف

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۸

 

مسجد در آی و تکیه به غیر از خدا مکن

بر روی خلق چشم چو محراب وا مکن

از کوی اهل جود گذر گرم چون سموم

خود را چو سایه در ته دیوار جا مکن

امروز از شکایت ایام لب بوبند

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

غریبم نیست همچون لاله دلسوزی به داغ من

ز شب تا روز بی پروانه می سوزد چراغ من

گل نشکفته ام عمریست سر در پیرهن دارم

تماشای چمن رفتست بیرون از دماغ من

به تکلیفم اگر آید برون از راه برگردد

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

خوش آن روزی که می نوشیده می رفتی به باغ من

چمن می ریخت شبها روغن گل در چراغ من

نمی دانم چه داری امشب ای بدخوی در خاطر

گه از شمع و گه از پروانه می سازی سراغ من

به زخم سینه چون گل روی بهبودی نمی بینم

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵

 

گردیده شمع بزمم بی آب و تاب بی تو

فانوس من فگنده کشتی در آبی بی تو

در بوستان چو شبنم آسایشی ندارم

پرواز کرده رفته از دیده خواب بی تو

از مشرق لب بام خود را نمی نمایی

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۰

 

در خوان منعمان به امید عطا مرو

مانند دانه در گلوی آسیا مرو

از دردسر به صندل مردم مکن رجوع

بهر دوا به جانب دارالشفا مرو

سر در قبای تنگ کش و غنچه خسب باش

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۹

 

ای خوش نگاه رخنه گر جان کیستی

ای شعله در سراغ گریبان کیستی

آغوش دیده ها ز تماشاست لاله زار

ای نو به بر رسیده گلستان کیستی

چندین هزار دام نگه پاره کرده یی

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۹

 

به کوی انتظاری آرمیدن ها چه می دانی

گل از شاخ نهال صبر چیدن ها چه می دانی

هنوز هم شیر از لبهای شیرین در قدح داری

شراب تلخ ناکامی چشیدن ها چه می دانی

نگه از گوشه چشم تو سر بیرون نمی آرد

[...]

۱۲ بیت
سیدای نسفی