سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - غزل به صفات تو گویم
بر من آمد دوش آن در چشم بینائی
ز بهر جستن تدبیر رای فردائی
هرآنچه داشت بدل راز پیش من بگشاد
بلی چنین سزد از یکدلی و یکتائی
چه گفت گفت بخواهم شدن ز تو یکچند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱ - باده پیش آر
ساقیا پیش آر باز آن آب آتشفام را
جام گردان کن ببر غمهای بیانجام را
زآنکه ایام نشاط و عشرت و شادی شده است
بد بود بیهوده ضایع کردن این ایام را
مجلسی در ساز در بستان و هر سوئی نشان
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲ - دلبر جانان
باز دیگر ره دل من دلبری جانان گرفت
باز کاری کان بلا بد بر دل و بر جان گرفت
باز بیچاره دلم در جور آن دلبر بماند
باز مسکن جان مسکین کوی آن جانان گرفت
جان و دل را از من آن جانان دلپرور ربود
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳ - با من چرا نگفتی
چرا نگفتی با من بتا به روز نخست
که عهد و وعده و پیمان من مدار درست
به من مده دل و از من وفا مجوی بدانک
جفای آخر باشد ز من وفای نخست
وفا نمودی از اول جفا کنی آخر
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴ - عهد و وفا
ای شده عهد تو بر کینه و پیکار درست
بهوفا عهد تو ناآمده یکبار درست
با من ار عهد تو را نیست درستی و وفا
هست با تو بهوفا عهد من ای یار درست
بُت دلداری و من عاشق دلدادهٔ تو
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵ - بوی بنفشه
یار مرا خط بنفشه زار برآمد
بوی بنفشه ز خد یار برآمد
یار سر از شرم چون بنفشه فرو برد
گرد گلش تا بنفشه زار برآمد
بر دلم از زلف بیقرارش یکچند
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶ - تو چو آهویی
غالیه غاشیه زلف پریش تو کشد
تو ازو باز به بیگانه و خویش تو کشد
ریشه جیش ترا خاصیتی دان که ز چرخ
جرم مه را بکمند آرد و پیش تو کشد
ماه گردون بری از جیش تو نتواند برد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷ - خاک زمستان
زنده شد خاک زمستان کشته از باد بهار
ساقیا زان آب همچون نار افروزان بیار
خاک بستانرا بده زان آب آتشگون نصیب
تا کند هر شاخساری را چو مستی بادسار
ز آبگون بخت روان کیخسرو آتش حشم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸ - لعبت بدیع
ای سرو رسته از طرف جویبار بر
بر سرو و ماه سلسله مشکبار بر
ای لعبت بدیع و نگار بدیع چین
بر صورت تو فتنه بچین در نگار بر
جائی که گل رخت بود ایماه کی خرد
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹ - ایدوست
ما را ز غم عشق تو ایدوست بس آخر
آن شادی وصل تو کجا رفت پس آخر
وصل تو ز من رفت و پس وی نگرانم
گر باز نگردد نکند روی پس آخر
داریم هوا و هوس وصل تو در سر
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ - عشق و بهار
عشق و بهار و فرقت یار و تن نزار
آورده اند بر دل من کار و صعب کار
تیمار دوست با من و از من بریده اوست
هجران یار با من و از من گسسته یار
فصل بهار با من نازک چو برگ گل
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱ - لذت عشق
عمرم افزونی گرفت از لذت عشق عمر
لذت عشق عمر عمر مرا نارد بسر
بسر خواهد شدن عمر من اندر عشق تو
هم بسر باز آرم از عشق عمر عمری دگر
بر رخ چون جنتش کردم نگاهی در زمان
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲ - خط نگار من
خط نگار ترک من چون طوق قمری بر قمر
یا چون قطار مور بر گرد قمر بسته کمر
وان زلفق پرچین و شکن خمیده چون پشت شمن
بر روی آن سرو چمن ژولیده مو افروز بر
خط بدیع آیین اووان زلف مشک آگین او
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳ - لعبت نخجیری چشم
زلف چون قیر تو ای بی تو مرا روز چو قیر
هست شبگیر و رخ خوب تو مه در شبگیر
مه بشبگیر حقیقت ندهد نور چنان
که رخ خوب دلارای تو زان زلف چو قیر
بسر زلف چو نخجیر تو دام دل ماست
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴ - خواهی بوفا گوش بتا خواهی کین توز
بنمود بمن روی نگارین خود امروز
دلبند من آن کرد که مه روی کله دوز
در آرزوی روی نگاریش بدم دی
آن آرزوی دینه من راست شد امروز
میتافت بکف رشته و میدوخت بسوزن
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - چون گل نوروز
مشکین کله بر گل نهی ای ماه کله دوز
تا در مه دی باز نمایی گل نوروز
ای چون گل نوروز برخسار و ببالا
بر سرو سرافراز سرافرازی و فیروز
گر سرو و گلت خوانم مانی بگل و سرو
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - لاله رخ
تا بسته ام بدان دو رخ لاله فام دل
مانند لاله سوخته دارم مدام دل
گشت از طپانچه لاله رخ من رخام رنگ
در عشق روی لاله رخان رخام دل
دانه است و دام خال و خم زلف آن صنم
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷ - روی تو
ای رنگ خواسته ز لبان تو فام لعل
وی خواسته ز رنگ رخان تو فام لعل
خرم رخان تو که ازو ساخت لعل فام
زیبا لبان تو که ازو خواست فام لعل
روی ترا شناسم و لعل لب ترا
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸ - در دل ترا هواست که با من جدل کنی
از روی تو چو چشمه خورشید در حمل
وز زلف تو زنند شب تیره را مثل
بگشای زلف تافتن اندر فتد بروز
بنمای روی تا بشب اندر فتد خلل
کز روی و زلف تو بزمانی هزار بار
[...]
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - با ما تو کجم؟
راست اینست که جز با تو بدل راست نیم
جز بر آنراه که رای دل تو خواست نیم
گر کجم با تو بتا یک نفس اندر همه عمر
با خداوند جهان هم نفسی راست نیم
زانکه بر حسن بر افزونی و برکاست نئی
[...]