زلف چون قیر تو ای بی تو مرا روز چو قیر
هست شبگیر و رخ خوب تو مه در شبگیر
مه بشبگیر حقیقت ندهد نور چنان
که رخ خوب دلارای تو زان زلف چو قیر
بسر زلف چو نخجیر تو دام دل ماست
که برآویخته از طرف چمن بدر منیر
دل دیوانه ما از در زنجیر تو شد
گر شدست ای پسر اینک دل و اینک زنجیر
تیر مژگان تو ای لعبت نخجیری چشم
دل ما خست چنان چون دل نخجیر بتیر
گر بنخجیر کسی تیر گشاید نه عجب
ای عجب بر دل ما تیر گشاید نخجیر
سپه آرد مهت از مورچه مشگین پر
تا تو از مملکت حسن شدی غزل پذیر
نزد عشاق تو باری همه الفت گه تو
زان سپه بود ایا بر حشم خوبان میر
وان اسیران که بزنجیر خم زلف تواند
هم بمشکین شکن خط تو باشند اسیر
آنگه آرایش گیرد ز جمال تو جهان
که شود خد تو از خط تو آرایش گیر
چون زبرجد شود آن بوسه گهی کورا هست
گونه بسد و لعل و مزه شکر و شیر
با چنین بوسه که آن به که زمین بوسه کنی
بر وزیری که امامست و همام است و امیر
آن امامی که بدو خانه دین شد معمور
وان وزیری که ازو دیده ملک است قریر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
به گز نیزه قد خصم تو میپیمایند
تا ببرند به شمشیر و بدوزند به تیر
بوستان سبز شد و مرغ در آمد به صفیر
ناله مرغ دلارام تر از نغمه زیر
ابر فروردین گویی به جهان آذین بست
که همه باغ پرندست و همه راغ حریر
گه زرهباف شود باد و گهی جوشندوز
[...]
ای خردمند و هنر پیشه و بیدار و بصیر
کیست از خلق به نزدیک تو هشیار، و خطیر
گر خطیر آن بودی کهش دل و بازوی قوی است
شیر بایستی بر خلق جهان جمله امیر
ور به مال اندر بودی هنر و فضل و خطر
[...]
در زمانی بجهان آن دو بگردند دلیر
وز جهانی بزمان آن دو بر آرند دمار
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سیر بودند یکایک، چه صغیر و چه کبیر
کردشان مادر بستر همه از سبز حریر
نه خورش داد مر آن بچگکان را و نه شیر
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.