گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در برانگیختن ایرانیان و وطن پرستان بر ضد تقسیم ایران فرماید

 

چند کشی جور این سپهر کهن را

چند بکاهی روان و خواهی تن را

مرد چو رخت شرافت ندوخت بر اندام

باید پوشد به دوش خویش کفن را

سلسله اش چون بنات نعش گسستی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در نکوهش سپاهیان روس تزاری هنگام توپ بستن بگنبد امام هشتم فرماید

 

خراب کردند این قوم ملک ایران را

به باد دادند آیین و دین و ایمان را

کجا رسد به مراد آنکه باز گردانید

ز کعبه روی و بدل پشت کرد قرآن را

در صفا چو زنی راه راست چون پرسی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

بشارت باد سلطان غری را

که جیش عشرت آمد عسگری را

ز نرجس زاده حی العالم امروز

سمن پرورد گلبرگ طری را

گلی روئید کامد سجده واجب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در حماسه و نکوهش زمامداران ایران هنگام توپ بستن سپاهیان تزاری روس به بارگاه امام هشتم فرماید

 

تا به دارالملک عزلت گشته ام فرمانروا

تاج فقرم ساخت بر تخت قناعت پادشا

آستین افشاندم از گرد علایق آشکار

تا زدم مردانه بر ملک دو عالم پشت پا

شد دلم آیینه ای اسکندری زاندم که ساخت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - چکامه

 

نظاره کن بدایع گردون را

تا پی بری صنایع بیچون را

تا بینی آن عجایب کز هر یک

کالیوه گشته مغز، فلاطون را

بنگر چگونه ساخته بی پرگار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶

 

با خلق چون حدیث کنم ز این ستاره‌ها

با کودکان چه گویم ازین گاهواره‌ها

گهواره‌های زرین بینی بر آسمان

همچون زمین غنوده در آن شیرخواره‌ها

چون کودکان به مادر گاهی شوند رام

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در نکوهش حاج آقا محسن عراقی گوید

 

شها ببین عمل عالم مکرم را

ببین جناب شریعتمدار اعظم را

روا بود که باسلام گوید المسلم

هر آنکه بنگرد این مفتی مسلم را

اگر نبود خود این پیشوای برصیصا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در ستایش امیر نظام گروسی فرماید

 

چو در خواب شد دیده پاسبان‌ها

نوای درای آمد از کاروان‌ها

به محمل گزیدند جا خوبرویان

به تن‌ها دمیدند گفتی روان‌ها

سمن‌سینگان توأم اندر کژابه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹

 

چون مرد پیشه کرد شکیب و ثبات را

بشکست پرچم علم حادثات را

مرد آن بود که چون خطر آید بجاه وی

قربان کند به مجد و شرافت حیات را

گر خوانده ای به مدرسه اندر کتاب فقه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰

 

ای شده در ره پی پذیره دارا

چند کند دل بدوری تو مدارا

این منم از نار فرقت تو سراپای

سوخته همچون وکیل صدر بخارا

لعل چو پیروزه کرده اشک چو مرجان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - احزاب سیاسی

 

خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را

ببخشد جای آن بر خلق احزاب سیاسی را

ترقی اعتدالی انقلابی ارتجاعیون

دومکراسی و رادیکال و عشقی اسکناسی را

وزارت دادن طفلان وکالت کردن پیران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در ستایش بیطرفی ایران هنگام جنگ عمومی و نکوهش همسایگان جنوبی و شمالی «انگلیس و روس » فرماید

 

همتی ای ناخدا کرم کن و دریاب

کشتی ما را که اوفتاده به گرداب

نه خبر از ساحل و نه راه به مقصد

نه اثر از نور آفتاب وز مهتاب

موجی پهن و دراز و بی سر و پایان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در عید سعید فطر ۱۳۱۲ در کرمانشاه

 

نماز شام کز قندیل کوکب

چراغان کرد گردون خیمه شب

فرو بستند گوئی نو عروسان

بگردن عقد لؤلؤی مثقب

و یا گسترده بر طاقی بعمدا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - مطلع دوم

 

که میرا گوئیا راندند امشب

وشاقانت به بام چرخ مرکب

ازیرا ماه نو بر نیلگون طاق

بود چون نعل زر بر سم اشهب

بتابد از رخت سیمینه خورشید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - چکامه

 

شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب

از تو آید درد ملت را درین دوران طبیب

شاد باش ای مجلس ملی که از تو چیره گشت

دست مسجد بر کلیسا نور فرقان بر صلیب

شاد باش ای مجلس ملی که ایران از تو یافت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در هنگام ورود سپاه روس تزاری به خراسان و آذربایجان و بدار آویختن احرار ایران فرماید

 

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب

نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب

شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند

از صغیر و از نفیر و از هدیر و از نعیب

داستان آمد فراز از حال بدبختان که دهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - کنگره آسمان در برج دلو

 

شامگهی کز افق گشت نهان آفتاب

پرده زرین گرفت مهر زنیلی قباب

از علم لاجورد پرچم زرین گسست

خیمه و خرگاه شب بست به مشکین طناب

شام سه شنبه که بود آخر ماه صفر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - تجدید مطلع

 

کای شه والاگهر وی مه مالکرقاب

ای پدر نامجوی ای ملک کامیاب

از من و مریخ جو باقی این گفتگو

مسئله از ما بپرس گمشده از ما بیاب

ما بزمین اقربیم آگه از این مطلبیم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - چکامه آفتاب

 

چند سائی زر بر این پیروزه طاق ای آفتاب

چند بیزی سیم بر نیلی رواق ای آفتاب

ما سوی الله را توئی هم دایه هم مادر پدر

هم چراغ دیده هم شمع وثاق ای آفتاب

شهسوار توسن برقی و تازی بر سپهر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰

 

سپیده دم چو در آغاز سال و ماه عرب

گرفت مار سیه مهره سپید بلب

یکی سیه قصب داشت گیتی اندر بر

دریده گشت گریبان آن سیاه قصب

سپیده خیمه سیمین فراشت بر کهسار

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴۴