نظاره کن بدایع گردون را
تا پی بری صنایع بیچون را
تا بینی آن عجایب کز هر یک
کالیوه گشته مغز، فلاطون را
بنگر چگونه ساخته بی پرگار
نقاش صنع این همه برهون را
گر صانعش خدای نه، کی انباشت
از گوهر این سفاین مشحون را
از اندرون و بیرون چون پرداخت
این برکشیده طاق بی آهون را
در این مدارها که به اندازه
ترتیب داده مرکز و کانون را
در تار و پود دیبه زنگاری
کی برکشیده لؤلؤ مکنون را
جولاهه کی تواند با گوهر
دیبا همی ببافد اکسون را
ور گنبد است بی ستن و پایه
کی برفراشت گنبد وارون را
هرگز کسی به گنبد وارون دید
سیر رحی و گردش طاحون را
ترکی است آسمان که دگرگونه
دارد صباح و شام دگرگون را
گاه از فلق گذارد سیمین تاج
گاه از شفق عمامه گلگون را
گیرم که مدرک است همی گردون
ادراک بخش کبود گردون را
ای مانده چون جنین بدل گردون
چون پی بری حقایق بیرون را
دل از خرد به موجد کل بسته است
خاک فسرده و گل مسخون را
رستن ز خاک تیره کجا باشد
ترکیبی از عناصر معجون را
کی ره دهند در صف علیین
جسمی به بند سجین مسجون را
از علت العلل چه خبر باشد
معلول فوق و علت مادون را
مریخ اگر نشیند با ناهید
کی جای ریزد مرخون را
وان زهره گر فضایل برجیسی
داند کجا نوازد قانون را
تیر ار نیوشد از ماه افسانه
با خامه کی طرازد افسون را
کیوان به تیر اگر نگرد کمتر
چین افکند عذار شبه گون را
ماه ار ز نور خویش بدی تابان
هر ماهه نو نکردی عرجون را
ور مهر نور وجهه حق دیدی
نفروختی فروزان کانون را
ای خواجه زی خدای گرا وز خلق
زنجیر در گل دل مجذون را
دیان دین ترا طلبد زی او
بشتاب وهل جماعت مدیون را
جائی برو که بر در وی خورشید
خاضع شده است یوشع بن نون را
آنرا بجو که ز امرش او بارد
ماهی بکام پیکر ذوالنون را
گیرم که چهره زرد کنی چندانک
زرچوبه را بمانی و زریون را
زرچوبه چیست خود چه بود زریون
آنجا که بنگری زر مخزون را
زر نیز خود چه باشدی ای بازر
در خاک دیده پنهان قارون را
تا در درون دیده و دل داری
دیو پلید و اهرمن دون را
آلایشی است در تو که دامانت
خواهد پلیدکردن جیحون را
بشکن طلسم روح مکرم را
بگشای دیده آن دل مفتون را
آسوده کن خیال گرامی را
پاکیزه کن وثاق همایون را
بسیار خفته ماندی و نابینا
بیدار باشد و بینا اکنون را
گر رستمی بزور و فریدونی
بر خود مناز و منگر کایدون را
سیمرغ بود عاقله رستم را
برمایه بود دایه فریدون را
رو سجده کن به بارگهی روشن
پس برفروز چهره گلگون را
رو تکیه کن به قائمهای محکم
پس برفراز قامت موزون را
از گلرخان عصر عنب بستان
فرموش کن عصاره افیون را
بیراهه است و دیو و دده زنهار
بی رهنمای مسپر هامون را
دامان خاصهای به کف آر آنگه
از کف بهل چرا و چه و چون را
هرگز کجا توانی قائم داشت؟
بی متکا عمود فر ستون را
در احتجاج خصم فرو ماندی
موسی اگر نبودی هارون را
بر صخره کی کنیسه بنا کردی؟
عیسی اگر نخواندی شمعون را
نوح این سخن به سام همی میگفت
روزی که ساخت سوق ثمانون را
کاین جان رهین حکمت و فضلستی
بستان بها و در ده مرهون را
هرگز مدار منت از این مردم
زیرا که خوار بینی ممنون را
این آز شوخکن کندت جامه
رو از قناعت آور صابون را
سوگند میخورم که در این گیتی
کس نیست رسته منت گردون را
جز خواجه من آنکه ندارد چرخ
از طوق طاعتش سر بیرون را
فرخ نظام سلطنه کز دانش
نگشوده نامه خواند مضمون را
من خواجگان شناخته ام افزون
اما از او نیافتم افزون را
خواندم کتاب دولت سامانی
و آل سبکتکین و فریقون را
یکتن نیافتم که همالستی
این صاحب خجسته میمون را
فضلش نوشته دفتر انگلیون
هم نامه های هرمس و سمنون را
کلکش که جاذبستی رحمت را
تیغش که نایبستی طاعون را
آلوده با عبیر طبرزد را
پالوده از حریر طبر خون را
ز انصاف بیمری که خداداد است
این مقتدر عمید همایون را
گر برخلاف مصلحتش قانون
اجراء شود گزیند قانون را
ای صیت احتشام تو بگرفته
در شش جهت جزیره مسکون را
عفوی است در سرشت تراکان عفو
بر عم خود نبودی مامون را
قدسی است در نهاد تراکان قدس
بی شک نبوده زاده مظعون را
جودی است در وجود تراکان جود
هرگز نبوده احمد طولون را
جودت کم از شمر شمرد مانا
چه زنده رود را و چه جیحون را
دست سحاب نزد کفت ماند
مصدوقه ثلث و تسعون را
عمر و زبیدی ار نگرد تیغت
صمصام را ببخشد و ذوالنون را
بن مقله بر بمقله کشد از جان
آن خامه سیاه شبه گون را
عبدالحمید یحیی آموزد
از سهم و قوس تو الف و نون را
با چون توئی قیاس کجا شاید
این خواجگان بی هنر دون را
دانا چگونه ماند نادان را
رایج کجا نماید مغبون را
رنگ گهر نه بینی خارا را
طعم رطب نباشد زیتون را
میرا به مدحتت صدف طبعم
زاد است این لئالی مکنون را
من نیستم ازان شعرا کایشان
قائد شوند زمره ی غاوون را
در مدح هر خسیس فرو خوانند
شعری دو نامناسب و موزون را
وز فرط بی تمیزی بر مردان
مدح آنچنان کنند که خاتون را
نه زان عروضیان که به هر رکنی
نسبت دهند مطوی و مخبون را
نه زان مرائیان که بر ایشان حق
فرموده والذین یرائون را
بل مادح تو باشم و نستانم
در درگه تو افسر ارغون را
از لب پدید آرم معجز را
وز خامه فاش سازم افسون را
پیش ترانهٔ غزل نغزم
بونصر کی نوازد قانون را
روئینه شعر گویم در مدحت
روئین تن است زاده کتایون را
تا آب ماه بگذرد و ایلول
تشرین فراز بینی و کانون را
خواند دو جا فرشته یزدانی
دو سوره بر ز گفته بی چون را
بر طلعت تو سورهٔ کوثر را
بر دشمن تو سورهٔ ماعون را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی زیباییها و شگفتیهای طبیعت و نظام آفرینش میپردازد. شاعر در گفتههایش توجه به عجایب دنیا، آفرینشهای بینظیر و نظم در جهان را جلب میکند. او به قدرت خداوند به عنوان خالق اشاره دارد و تأمل در حقایق عالم را به انسان توصیه میکند. در این شعر، از ترکیب عناصر، گنبد آسمان و سیارات صحبت میشود و بر اهمیت شناخت خداوند و درک مفاهیم عمیقتر تأکید میشود. شاعر همچنین از انسان میخواهد که از خواب غفلت بیدار شود و به حقیقت وجود خود توجه کند. در نهایت، او دعوت به سجده و humility در برابر خالق را مطرح میکند.
هوش مصنوعی: به تماشای زیباییها و شگفتیهای جهان بنشین تا به آثار و کارهای بینظیر و کامل دست یابی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آن شگفتیها را ببینی که از هر یک، تفکر عمیق و اندیشههای بزرگ حاصل شده است، مانند فلسفههای افلاطون.
هوش مصنوعی: نگاهی به آفرینش و زیباییهای موجود بیانداز، ببین چگونه این هنرمند، بدون استفاده از ابزارهای دقیق، این همه آثار زیبا را خلق کرده است.
هوش مصنوعی: اگر سازندهاش خدا نباشد، پس چگونه این کشتیهای پر از جواهر را انباشته است؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف چگونگی شکلگیری و زیبایی یک بنا یا سازه اشاره دارد. به نظر میرسد که هنرمند یا سازنده، با دقت و مهارت خاصی به طراحی و ساخت آن پرداخته است. از همه جوانب، این بنا به خوبی طراحی شده و از هیچ جنبهای کم ندارد.
هوش مصنوعی: در این گردونهها که به اندازهای مشخص سازماندهی شدهاند، مرکز و نقطه اصلی را تعیین کردهاند.
هوش مصنوعی: در بافت پارچهای زینتی که زیبایی خاصی دارد، مرواریدهای پنهان را به نمایش نگذار.
هوش مصنوعی: هیچ بافندهای نمیتواند با الیاف گرانبها و درخشان گلیم یا فرشی را بافته و تهیه کند.
هوش مصنوعی: اگر گنبدی وجود داشته باشد که نه ستون داشته باشد و نه پایه، چگونه میتواند گنبدی معکوس را برافراشت؟
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانسته است گردش و چرخش زندگی و موجودات را در دنیای معکوس و متفاوتی که وجود دارد، ببیند.
هوش مصنوعی: آسمان به نوعی است که در صبح و شب، رنگ و حالوهوای متفاوتی دارد.
هوش مصنوعی: گاهی از سوی صبحگاه، تاج نقرهای نمایان میشود و گاهی از سوی غروب، عمامهای سرخ رنگ به چشم میخورد.
هوش مصنوعی: اگر بپذیریم که آسمان و جهان را میتوان شناخت، پس باید فهمید که آسمان آبی رنگ است.
هوش مصنوعی: ای مانند جنینی که در رحم میمانی و به آنچه در دنیا است نمیرسی، پس به حقیقت و واقعیتها توجه کن.
هوش مصنوعی: دل از عقل به وجود آفریننده بزرگ وابسته است، در حالی که خاک سرد و گل معطر در کنار هم قرار دارند.
هوش مصنوعی: رهایی از خاک تاریک و ناچیز چگونه میتواند حاصل ترکیبی از عناصر گوناگون باشد؟
هوش مصنوعی: آیا در صف برتران کسی را به بند سگان (در دوزخ) راه میدهند؟
هوش مصنوعی: از اصل و بنیادی که همه چیز از آن ناشی میشود چه خبر داریم، در حالی که نتیجه و اثر آن در بالاست و علت آن در پایینتر قرار دارد؟
هوش مصنوعی: اگر سیاره مریخ با سیاره ناهید به هم بنشیند، دیگر جای خالی برای خون ریختن نمیماند.
هوش مصنوعی: اگر زهره (سیاره زهره) به فضایل آگاه باشد، میداند که کجا باید نوازش کند و قوانین را رعایت کند.
هوش مصنوعی: اگر تیر از ماه افسانهای به گوش برسد، با چه قلمی میتوان جادو را به تصویر کشید؟
هوش مصنوعی: اگر کیوان به تیر بزند، کمتر چهرهای که شبیه به اوست، زیر باران چین و چروک خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: اگر ماه به نور خودش میتابید، هرگز نمیتوانست به طور کامل به جمال خود ببالد و از زیبایی خود بهرهمند شود. اینجا به نوعی اشاره به این دارد که درخشندگی و زیبایی چیزی که در حال رشد است (مثل عرجون) به منابع و نور دیگر نیاز دارد تا کامل و زیبا شود.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی چهره حق را دیدی، هرگز روشنایی شمع دل را که در عشق او میسوزد، نخواهی فروخت.
هوش مصنوعی: ای آقا، به یاد خدا باش و از انسانها دوری کن، چون دل شگفتزده و گرفتار را مانند زنجیری در گل میبیند.
هوش مصنوعی: قاضی دین تو را میطلبد، پس زودتر به سوی او برو و از جمعیت بدهکاران غافل نشو.
هوش مصنوعی: به جایی برو که در آستانش، خورشید به احترام او توقف کرده است، مانند یوشع بن نون.
هوش مصنوعی: این جمله به معناي جستجو کردن چیزی است که از او برکت و خیر به دست آورده شود، به ویژه برای شخصیتی مانند ذوالنون. در اینجا به نظر میرسد که اشاره به یافتن یک منبع الهام یا دانش دارد که باعث پیشرفت و موفقیت شود.
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که تو چهرهات را زرد کنی تا به طلای پوشیده در زرچوبه بمانی، در واقع به زیبایی ظاهری دست نمییابی و حقیقتی در درونت تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: زرچوبه چه چیزی است و خود چه ارزشی دارد، وقتی در جایی که به آن مینگری، طلا و گنجهای پنهان را میبینی؟
هوش مصنوعی: ای بازر، زری که در دست توست چه ارزشی دارد؟ در زیر خاک میتوان گنج قارون را پنهان دید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دل و چشمانت وجود دارد، باید با نیروهای ناشایست و بدطینت مبارزه کنی.
هوش مصنوعی: در وجود تو آلودگیای است که باعث میشود دامانت به ناپاکی بیفتد.
هوش مصنوعی: طلسم روح پاک را بشکن و چشمان دل شیفته را باز کن.
هوش مصنوعی: ذهن عزیزت را آرام کن و بند گرانبهای خود را تمیز و پاکیزه ساز.
هوش مصنوعی: بسیار وقت است که تو در خواب غفلت به سر میبری، در حالی که شخصی بیدار و بینا وضعیت حال را درک میکند.
هوش مصنوعی: اگر به قدرت رستم و فریدون فخر میکنی، به خود نبال و به دیگران نگاه نکن.
هوش مصنوعی: سیمرغ، پرندهای حکیم و فرزانه بود که رستم را حمایت میکرد و فریدون نیز به یاری او متکی بود.
هوش مصنوعی: در جایی پرنور و با عظمت، به سجده بیفت و سپس چهره زیبا و گلگون خود را نمایان کن.
هوش مصنوعی: به یک تکیهگاه استوار و مطمئن تکیه کن و سپس با اعتماد به نفس با قامت زیبایت بلند شو.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که از زیباییهای زمانه غفلت نکنی و از تاثیرات شگفتانگیز عشق لذت ببری، نه از تضعیف روح و خوابآلودگی.
هوش مصنوعی: این راه به خطا است و دشمنان و موانع در آن حضور دارند، پس از کسی بدون راهنما کمک نخواهی کرد و خودت را به خطر نیانداز.
هوش مصنوعی: دامن خاصی (یعنی چیز باارزشی) را در دستان خود بگیر، سپس نگذار از دستت برود؛ نگران چرا و چه و چگونه بودن نباش.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانی بدون تکیهگاه ایستادگی داشته باشی؛ مانند اینکه بدون زیرپایی نتوانی ستون را استوار نگهداری.
هوش مصنوعی: اگر موسی (علیهالسلام) نبود، هارون (علیهالسلام) در بحث و جدل نمیتوانست به خوبی از خود دفاع کند و به نتیجهای برسد.
هوش مصنوعی: بر روی کدام صخره به ساختن معبد پرداختهای؟ اگر معروفترین شخصیتها را هم نخوانده باشی.
هوش مصنوعی: نوح این را به سام گفت در روزی که بازار ثمانون را بنا میکرد.
هوش مصنوعی: این جان من به خاطر دانش و فضایل است که در باغ زندگی سیر میکند و در جستجوی ثمرهها و مایحتاج خود به دنیای دیگر وابسته است.
هوش مصنوعی: هرگز انتظار نداشته باش که مردم به خاطر لطف و محبتت از تو ممنون باشند، چون این باعث میشود که احساس حقارت کنی و شخصیتت آسیب ببیند.
هوش مصنوعی: این آزوئی که داری، تو را به بازی و خوشگذرانی میکشد و از سادگی و نیازمندیات دور میکند.
هوش مصنوعی: من قسم میخورم که در این دنیا هیچکس از چنگال سرنوشت رهایی نمییابد.
هوش مصنوعی: جز مولای من کسی نیست که بتواند از دایره اطاعت او خارج شود.
هوش مصنوعی: فرخ نظام سلطنه که به خاطر دانش خود، مطلب را تا به حال نفهمیده است.
هوش مصنوعی: من افراد مهم و برجسته زیادی را ملاقات کردهام، اما از آنها هیچکدام را نمیتوانم به عنوان شخصی با ارزشتر از او بشناسم.
هوش مصنوعی: کتابهایی درباره دولتهای سامانی و آل سبکتکین و نیز فریقون را مطالعه کردم.
هوش مصنوعی: من هیچ شخصی نمیشناسم که همقد این فرد خوشبخت و بااستعداد باشد.
هوش مصنوعی: فضل او به قدری بزرگ و بینظیر است که حتی نامههای هرمس و سمنون هم در دفتری به نام انگلیون ثبت شدهاند.
هوش مصنوعی: او با جاذبهای که دارد، رحمت را به خود جذب میکند و با تیغی که در دست دارد، بر طاعون غلبه میکند.
هوش مصنوعی: با عطر خوش طبیعت آمیخته است و از زرق و برق زندگی دور است.
هوش مصنوعی: این شخص به خاطر انصاف و عدالت خود، مورد توجه و احترام قرار گرفته است و قدرت و عظمت او از جانب خداوند است.
هوش مصنوعی: اگر قانونی که اجرا میشود به نفع او نباشد، او باز هم قانون را انتخاب میکند.
هوش مصنوعی: ای آواز و نام بلندت در شش طرف جزیره مسکونی را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: عفو و بخشش بخشی از شخصیت و طبیعت تو است، اما تو خودت هرگز نتوانستی خویش را ببخشی.
هوش مصنوعی: در وجود تراکان (ترکان) روحی پاک و مقدس وجود دارد، و بدون شک کسی که به دنیای مادی وابسته است از این پاکی بی بهره است.
هوش مصنوعی: در وجود تو ویژگیای وجود دارد که بخشش و generosity را تعریف میکند، همانند جویبار. اما حتی بزرگی و بخشندگی احمد طولون نیز به آن نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به سخاوت و generosity، و بیان میکند که میزان بخشش کسی کمتر از شمر نیست. همچنین به زندگی و جریان دو رود مهم، یعنی زندهرود و جیحون، اشاره میکند تا به نوعی تأکید کند بر این که سخاوت و بخشش چقدر در زندگی افراد و جامعه تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: دست ابر به او نرسید و او را در آغوش نگرفت، با این حال به سه و نهدهم (کسر) اشاره میکند.
هوش مصنوعی: اگر عمر و زبیدی شیری نباشند، شمشیر تو میتواند صمصام و ذوالنون را ببخشد.
هوش مصنوعی: آن کسی که ز کمرنگی و بیزندگی خود رنج میبرد، همچنان که قلم سیاه را بر موزهای میکشد، احساس خود را با تمام وجود به کار میبرد.
هوش مصنوعی: عبدالحمید یحیی از نشانهها و ویژگیهای خاص تو میآموزد، مانند الف و نون که نشانههای زبان هستند.
هوش مصنوعی: با وجود تو، چگونه میتوان این افراد بیهنر و پست را مقایسه کرد؟
هوش مصنوعی: آیا فرد باهوش میتواند نادان را درک کند و در کجا میتواند به کسی که فریب خورده کمک کند؟
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی و ارزش واقعی چیزی توجه نکنی، نمیتوانی ویژگیهای بهتری از آن را درک کنی؛ به طور مثال، زیتون نمیتواند مزه خرما را داشته باشد.
هوش مصنوعی: عزیزم، طبع من مانند صدفی است که به خاطر تو گوهرهای باارزشی را به دنیا میآورد. پس لطفاً این زیباییهای پنهان را نادیده نگیر.
هوش مصنوعی: من از آن دسته شاعران نیستم که بخواهند گروهی نادان را رهبری کنند.
هوش مصنوعی: درست نیست که برای بزرگداشت فرد خسیسی شعری نامناسب و بیمعنا بخوانند.
هوش مصنوعی: به خاطر بینظافتی، به طوری ناپسند درباره مردان سخن میگویند که گویی درباره یک خانم محترم صحبت میکنند.
هوش مصنوعی: این گروه از عروضشناسان نیستند که هر چیزی را به راحتی به عنوان یک مفهوم پنهان یا نهان نسبت دهند.
هوش مصنوعی: این بیت به برهان بر عدم اعتماد به افرادی اشاره دارد که خود را نشان میدهند و ظاهراً در نظر دیگران خوب به نظر میآیند، اما در واقعیت چنین نیستند و به نوعی به خودنمایی میپردازند. در واقع یادآور این است که نباید به ظاهر آنها و ادعاهایشان اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: من همواره ستایشگر تو هستم و حتی اگر تاج و تخت پادشاهی را از تو نگیرم، دلم به خدمتگزاری و مدح تو مفتخر است.
هوش مصنوعی: من از لب خود معجزهای به نمایش میگذارم و با قلمم رازهای جادو را فاش میکنم.
هوش مصنوعی: آیا کسی میتواند به زیبایی شعر بیافزاید و قانون را در این هنر بینوازی کند؟
هوش مصنوعی: من شعری زیبا میسرایم در ستایش کسی که با بدن قوی و نیرومندش به دنیا آمده است، همانند زاده کتایون.
هوش مصنوعی: تا وقتی که آب ماه به جریان بیفتد و زیباییهای فصل چنبره زده برگردد و آتش را ببینی.
هوش مصنوعی: فرشته یزدان دو بار، دو سوره از کلام بینظیر را خواند.
هوش مصنوعی: بر چهرهٔ تو، زیبایی و نعمتهای فراوانی مانند سورهٔ کوثر جاری است، و برای دشمنان تو، زشتیها و مشکلاتی مانند سورهٔ ماعون وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.