گنجور

 
ادیب الممالک

خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را

ببخشد جای آن بر خلق احزاب سیاسی را

ترقی اعتدالی انقلابی ارتجاعیون

دومکراسی و رادیکال و عشقی اسکناسی را

وزارت دادن طفلان وکالت کردن پیران

مجاهد ساختن افیونیان ریقماسی را

ننرگشتن توالت کردن پیران فرسوده

فکل بستن بگردن کودکان لوس لاسی را

عروسک غنچ کردن گربه رقصاندن پلوخوردن

پریشیدن بهم اوراق قانون اساسی را

درون منجلاب و حوض و مبرز بئر و بالوعه

پی تطهیر دادن غسلهای ارتماسی را

انیورسیته و فاکولته در ایران نبد یارب

کجا تعلیم دادند این گروه دیپلماسی را

ندیدم فایدت ز احزاب جز ضدیت شخصی

خدا برچیند از بیخ این بساط رشک و ماسی را

وزیران کهنه کار اما رموز دخل بردن را

وکیلان چربدست اما فنون ناسپاسی را

نمودن در صف کابینه ضدیت بیکدیگر

تراشیدن بوقت کار عذر بی حواسی را

جراید در ستون خویش گنجانید از هر سو

هجاهای جریری هزلهای بی نواسی را

نه اجماع است حجت نه خبر شاهد نه نص برهان

نه نور عقل شمع ره یقیبان قیاسی را

همه مانند قارون گنجها آکنده از گوهر

ولی چون سامری دارند داغ لامساسی را

باوقاف اندرون دزدی سه چار اندر کمین خفته

که برباید طعام و کسوه طاعم را و کاسی را

سران حزب میگویند مائیم آنکه در فرقان

نگهدار زمین خواندی تو اوتاد رواسی را

نه در مالیه کس داند علوم اقتصادی را

نه در عدلیه کس خواند فصول اقتباسی را

نه در امنیه بینی جز قراسوران سوری را

نه در نظمیه یا بی جز پلیسان پلاسی را

چو اوراق قمار آرند در نظمیه از اعیان

پی تخلیص دزدان رقعه های التماسی را

کماندان چون به سربازش نظر بر راست فرماید

زند در کوچه ی چپ عذر جوع و بی لباسی را

مگر شلاق سازد گرم این تنهای بارد را

مگر تخماق کوبد نرم این دلهای قاسی را

کنند آزاد خرسان گورهای اصطیادی را

رها سازند گرگان بره های اختلاسی را

دو چیز امروز در ایران شمار مرد و زن دیدم

یکی باطل پرستیدن دوم حق ناشناسی را

نه انسان است آنکو ناسی فرمان حق آمد

که نسناس است مولی در حقیقت ناس ناسی را

برو در مجلس شوری بخوان ز الفاظ بی معنی

ثلاثی و رباعی و خماسی و سداسی را

اگر وقتی گذارت جانب کابینه شد برگو

خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزاآقاسی را

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode