گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵

 

که کرد کار کرم مرد وار در عالم؟

که کرد اساس ممالک ممهد و محکم؟

عماد عالم عادل سوار ساعد ملک

اساس طارم اسلام و سرور عالم

ملک علو عطارد علوم مهر عطا

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸

 

خسرو زرین سپر دوش شد اندر کمان

تافت چو نیم آینه جرم مه از قیروان

بود سیه شش جهات همچو ز آب آینه

سرخ بر آم د دو قطب همچو زآتش سنان

دست فلک زان نهاد آینه بر طاق قوس

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

دوش چون دست قدر مهر از در شب بر گرفت

عقد گردون بیضه ای از عنبر شب بر گرفت

بر سر شب تاج بود از گوهر گردون ولیک

دود دلها هر زمان تاج از سر شب بر گرفت

پیش از آنگه کاید آواز تتق دار فلک

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

گفتم ای ترک نظر سوی من غمگین کن

رحمتی بر من محنت زده مسکین کن

عشق من بی لب شیرین تو تلخ است چو زهر

به یکی بوسه همه زهر مرا شیرین کن

ای دل من شده از آتش هجران تو گرم

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱

 

کاشکی از همدمی روزی خبر بودی مرا

تا فلک با آن جلالت پی سپر بودی مرا

دوستی محرم مرا از ملک عالم آرزوست

کاشکی بودی که این ملک دگر بودی مرا

دوستان رفتند و در دیده خیال جمله ماند

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۹

 

کار عالم سست بنیاد آمدست

آسمان را پیشه بیداد آمدست

هر کجا زیر فلک صاحب دلی است

نیک نیک از غم به فریاد آمدست

ای خوشا آن کس که او را در جهان

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۱۶

 

یک ذره مهر در ایام مانده نیست

یک قطره آب در رخ اجرام مانده نیست

تا جام روزگار پر زا خون خلق شد

کس را شراب خوش مزه در جام مانده نیست

گلگونه موافقت و تاب عافیت

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۰

 

هر کو ز نژاد آدم افتاد

شادی به نصیب او کم افتاد

بنمای دلی که او درین دور

از صدمه غم مسلم افتاد

زخمی که زمانه بر دلم زد

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۳

 

ای دریغا کان همه شایسته یاران رفته اند

وان ستوده دوستان و دوستداران رفته اند

گرچه غم بد پیش ازین با غمگساران سهل بود

این زمان غم شد فزون کان غمگساران رفته اند

هست دوری کز ظریفان هیچ کس نامد پدید

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۴

 

آن عزیزانی که با ما جام و ساغر داشتند

مهر ما از یکدلی با جان برابر داشتند

از بر ما وقت عشرت جام نوشین خواستند

وز پی ما روز کینه تیغ و خنجر داشتند

روز ما از خوشدلی چون مهر و ماه افروختند

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۵

 

آنچه موی از جور با ما می کند

راست خواهی سخت رسوا می کند

چیست مقصودش که پیش از وقت خویش

از شب من صبح پیدا می کند

زرگر ایام در بازار عمر

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۲۶

 

هر دوست که اختیار ما بود

واندر بد و نیک یار ما بود

از غایت لطف و مهربانی

غمخواره و حق گزار ما بود

از طبع لطیف و طلعت خوب

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » شکوائیه » شمارهٔ ۳۲

 

مرا با آنکه با اقبال و با دولت سری دارم

ز عالم نگذرد روزی که از عالم نیازارم

به من بر نگذرد روزی که از تشویش و رنج دل

نه از جنسی اثر بینم نه از عیشی خبر دارم

مرا چون رفته اند از دست یاران و عزیزان هم

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵

 

صدر عالی اوحدالدین دام انعامه که هست

چاکر خاک جنابش چشمه آب حیات

بر رخ این رقعه شکل نیلگون یعنی زمین

داده رای او وزیر آسمان را شاه مات

خصمش از رشگ دوات و کلک گوهر بار او

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹

 

شه زاده رفت شور به عالم درافگنید

وین طاس سرنگون فلک خرد بشکنید

خاتون هفت کشور و زهر ای هشت خلد

جان داد و دم شمرد شما دم چه می زنید؟

آخر نه این عزیزه جگر گوشه شه است؟

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲

 

ای شاه! یاور تو درین غم خدای باد

طبع تو شاد و تیغ تو عالم‌گشای باد

هر جا که رخت جاه و جلال تو افگند

آنجای عیش خانه و دولت سرای باد

این رنج دل که در تو رسید از قضای حق

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۶

 

ای شخص تو نشانه تیر محن شده

روحت به بارگاه صفا مرتهن شده

بی روی تو گرفته شکن روی آفتاب

وز رفتن تو سخن بی شکن شده

ببرید بند کیسه عمرت به دست قهر

[...]

۱۰ بیت
مجیرالدین بیلقانی