گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

صدر عالی اوحدالدین دام انعامه که هست

چاکر خاک جنابش چشمه آب حیات

بر رخ این رقعه شکل نیلگون یعنی زمین

داده رای او وزیر آسمان را شاه مات

خصمش از رشگ دوات و کلک گوهر بار او

سر بریده همچو کلک آمد سیه دل چون دوات

عبده الاصغر خطابش کرده گاه فیض فضل

بر فلک ماه عطارد بر زمین نیل و فرات

گشته اجرام سپهر از لمعه رایش اثر

برده اوتاد زمین از فضله حلمش ثبات

بنده صدرش مجیر از صدمه صفرا و تب

دارد الحق عارضه در شمل و صحت در شتات

دور از آن قطب جلال امروز شد حالش چنان

کر ببینم باز نشناسم همی نعش از بنات

اندرین محنت جز از مدحش نمی خواهم امان

وندرین نکبت جز از صدرش نمی جویم نجات

دارم اسباب علاج از خشک و تر الا دو چیز

حاصل آید گر کند رایش سوی من التفات

آن یکی سر دو ترش چون شعر من یعنی نقوع

وان دگر شیرین و خوش چون لفظ تو یعنی نبات

 
 
 
سنایی

ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم

همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات

هفت ماه آمد که از بهر تقاضای صلت

کرده‌ام بر درگهت چون دولت و دانش ثبات

بارها در طبعم آمد کان چو گوهر شعرها

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

آخر ای خاک خراسان داد یزدانت نجات

از بلای غیرت خاک ره گرگانج و کات

در فراق خدمت گرد همایون موکبی

کاندر نعل از هلالست اسب را میخ از نبات

موکب صدر جهان پشت هدی روی ظفر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
اثیر اخسیکتی

ای خرد را خاک درگاه تو اکسیر نجات

خوانده حق برخطه عالم تو را اقضی القضات

در دبیرستان عزم و حزم تو تشبیه طبع

باد را تعلیم سیر و کوه را درس ثبات

نیست بی طغرای تو، نافذ قضا را یک مثال

[...]

امامی هروی

ای باستحقاق خورشید سپهر معجزات

هم امامت را پناهی هم امامی را نجات

مولانا

خلق‌های خوب تو پیشت دود بعد از وفات

همچو خاتونان مه رو می‌خرامند این صفات

آن یکی دست تو گیرد وان دگر پرسش کند

وان دگر از لعل و شکر پیش بازآرد زکات

چون طلاق تن بدادی حور بینی صف زده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه