بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را
بازاز سمن و گل چمن آراست جهان را
جان تازه شد از لطف هوا پیر و جوان را
صورتگر اشجار ز عکس گل و نسرین
سیمای سمن داد شب غالیه سان را
آیینه ی خور خاصیت کاهربا یافت
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - ای زندگی از غنچه ی لعل تو روان را
ای زندگی از غنچه ی لعل تو روان را
چون روی تو نشکفته گلی گلشن جان را
دل گرم می وصل تو در ساغر خورشید
یکذره چه تاب آورد این رطل گران را
هر وقت سحر، غنچه ی سیراب ز شبنم
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه السلام
بود پیوسته نیت در ریاض روضه رضوان را
که بوسد آستان روضه ی شاه خراسان را
مه ایوان یثرب افتاب مشرق و مغرب
که سقف مشهدش همسایه آمد عرش رحمان را
سجود آستانش دولت دنیا و دین بخشد
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در منقبت امیرالمومنین و امام المتقین اسدالله الغالب علی بن ابیطالب علیه السلام
منم پیوسته در بزم سقیهم ربهم شارب
ز جام ساقی کوثر علی بن ابی طالب
به دوران گر نصیب خضر گشتی جرعه یی زان می
به آب چشمه ی حیوان نگشتی تا ابد راغب
گدایان قلندر شیوه ی ملک ولایت را
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست
تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدفست
گوهر بحر سخن مدحت شاه نجفست
والی ملک عرب سرور اشراف قریش
آنکه تشریف قدومش دو جهان را شرفست
شمع جمعست چو در گوشه ی محراب دعاست
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست
بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست
مهر و محبت اسدالله غالبست
انسان ندانمش که نداند بهین قوم
آنرا که هل اتی علی الانسان مناقبست
فرقست از آنکه زاده ی دین آمد از ازل
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در منقبت سبطین علیهماالسلام و مدح شاه اسمعیل صفوی
تا بآیینه دل طوطی جان در سخنست
همدم جان و دلم ذکر حسین و حسنست
آن دو خورشید جهانتاب که از روی شرف
نور هر یک سبب روشنی جان و تنست
سبزه ی نار خلیلست خط سبز حسن
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء
خطی که یک رقمش آبروی نه چمنست
نشان خاتم سلطان دین ابوالحسنست
علی موسی جعفر که مهر دولت او
ستاره ی شرف و آفتاب انجمنست
به نقش خاتم او گر هزار جوهر جان
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در منقبت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء
بعد از نبی که آینه ی حی دایمست
عالم بذات بی بدل شاه قایمست
در رؤیت احد سهر و نوم او یکیست
بیدار بخت او که بدین دیده نایمست
ذاتش که آفتاب نمودار لطف اوست
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام
باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست
یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست
آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست
مجموعه صورتی که ز الوان مصورست
از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیه السلام
چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست
بصد هزار زبان روزگار در سخنست
ز خاک سوخته ی داغ آتشین رویان
دمید لاله و سوزش هنوز در کفنست
نه روز آنست که در خانه مست بتوان بود
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست
چمن شکفت و جهان پر ز سوسن و سمنست
بصد هزار زبان روزگار در سخنست
بمی دهیم ز بر جامه و بسر دستار
که باز وقت عرقچین و تای پیرهنست
بیار باده که دیگر هزار جامه ی چاک
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاج الفقراء شاه حسن
این چه مجلس چه بهشت این چه شریف انجمنست
که چو اقصای حرم قبله گه مرد و زنست
جنت عدن ز بس معنی انهار و عیون
رشک صد گلشن آزاد ز سرو و سمنست
معنی آیت نورش چمن لاله و گل
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در منقبت مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام
ای آمده در گلشن جان نخل تو واحد
اثبات دویی بر الف قد تو زاید
آنی که پی روشنی کار دو عالم
شد نور تو از مشرق و مغرب متصاعد
روی تو بود در نظر بنده ی مؤمن
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر
ای چشمه ی مهر از کف نعلین تو ظاهر
چون آب روان گرد رهت طیب و طاهر
سلطان خراسان علی موسی جعفر
ای مهر رخت شمع سراپرده ی باقر
تابنده ز لوح دلت اسرار الهی
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت سلطان علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء
ای کعبه را ز وقفه ی عید تو افتخار
قربانی تو هستی ابنای روزگار
در عیدگه ز شوق رخت چشم اهل دید
بازست همچو دیده ی قربانی فگار
تا گرد مقدم تو دهد مروه را صفا
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در مدح و منقبت امام همام علی بن موسی الرضا علیهماالسلام
خیز که مرغ سحر زد به گلستان صفیر
خواب گران دور شد از سر برنا و پیر
جلوه نمودند باز خلوتیان خیال
چهره برافروختند پردگیان ضمیر
شب چو برفتن فشاند دامن مشکین طراز
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در مدح سلطان یعقوب
گل شکفت و لاله هم وا کرد از طومار مشک
می زند باز از ریاحین جوش در گلزار مشک
صحن بستان گشت چون آیینه از آب روان
از خط ریحان بر آوردست چون زنگار مشک
هست هر بیخ بنفشه نافه و هر غنچه اش
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در منقبت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام
ای نور اله از مه رخسار تو لامع
مهر ازل از آینه ی روی تو طالع
رویت که بود آینه ی صنع الهی
بینند دران اهل نظر جلوه ی صانع
از شوق گل روی تو شد آدم خاکی
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در منقبت مولای متقیان و ائمه ی اطهار علیهم السلام
ای رخ فرخنده ات خورشید ایوان جمال
قامت نورانیت شمع شبستان خیال
هدهد فرخنده فال طرف بامت جبرئیل
بلبل دستانسرای باغ اسلامت بلال
گاه اعجاز کلام از لفظ گوهر بار خویش
[...]