گنجور

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان گوید

 

غزو گوارنده باد شاه جهان را

ناصر دین راعی زمین و زمان را

آنکه چو او تا قران و حکم قران است

هیچ مدبر نبوده هیچ قران را

دولت او رایتی فراخت که خورشید

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - ایضاً له

 

شاه باز آمد برحسب مراد دل ما

ملت از رایت او ساخته عونی به سزا

خیل خیل از خدمش تعبه کرده دگر

جوق جوق از حشمش تاختنی برده جدا

سوی هر مرحله راهی (پیموده) برده یک تن

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم

 

بادبان برکشید باد صبا

معتدل گشت باز طبع هوا

خاک دیبا شدست پر صورت

جانور گشته صورت دیبا

شاخ چون کرم پیله گوهر خویش

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم به مناسب تعیین او به حکومت هندوستان

 

شاها نظام ملک و قوام جهانیا

با دولت مساعد و بخت جوانیا

چشم است بختیاری و در چشم نوریا

جسم ست کامکاری و در جسم جانیا

چون ملت از رسول به پاکی ستوده

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح خواجه منصور بن سعید بن احمد بن حسن میمندی صاحب دیوان عرض

 

امروز نشاطی است فره فضل و کرم را

و امروز وفاقیست عجب تیغ و قلم را

زیرا که در او بر شرف گوهر آدم

تقدیر همی وقف کند عرض حشم را

منصور سعید آنکه به انعام و به افضال

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم

 

نوروز جوان کرد به دل پیر و جوان را

ایام جوانی است زمین را و زمان را

هر سال در این فصل برآرد فلک از خاک

چون طبع جوانان جهان دوست جهانرا

گر شاخ نوان بود ز بی برگی و بی برگ

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - ایضاً له

 

زرود زاوه عبر کرد بحر ما

نبیره رجای خلق ابوالرجا

ابوالحسن علی که نعت خلق او

خبر دهد ز نام والدش ترا

عمید ملک شهریار محتشم

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸ - در مدح سیف الدوله محمود ابراهیم

 

بدیع نیست به شب دیدن ستاره در آب

بروز بین که سپهری است پر ستاره بر آب

زمین چو آینه صورت نمای گشت مگر

ز گل نماند میان هوا و آب حجاب

گل غنوده به بوی از بهشت یافته بهر

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح طاهر علی مشکان

 

گرفت مشرق و مغرب سوار آتش و آب

ربود حرص امارت قرار آتش و آب

همی شکنجد باد و همی شکافد خاک

به جنبش اندر دود و بخار آتش و آب

به خشگ و تر به جهان دربگشت ناظر عقل

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح بونصر پارسی

 

قبول یافت ز هر هفت اختر آتش و آب

وجیه گشت بهر هفت کشور آتش و آب

ازین چهار مصدر که آخشیجانند

قویترند همین دو مصدر آتش و آب

هوا که بیند خشگ و زمین که بیند تر

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - (در مدح عمیدالدولة عمدة الکتاب)

 

گه رحیل چو بگذاشتم همی اسباب

ز آب دیده همی گشت گرد من گرداب

دل از وداع رفیقان چو دیگ بر آتش

تن از غریو عزیزان چو مرغ در مضراب

پی عزیمت من سست چون پی ناقه

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - ایضاً له

 

ای تیغ تو کشیده ترا ز تیغ آفتاب

ای نجم دین و از تو به کفر اندر اضطراب

با همت تو وهم نداند برید راه

با هیبت تو دهر نیارد چشید خواب

حکم ترا مطیع بود روز و شب فلک

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح سلطان علاء الدوله ابو سعد مسعود بن ابراهیم بن مسعود

 

عرب را آسمانی حق گذار است

عجم را آفتابی سایه دار است

ملک مسعود ابراهیم مسعود

که صاحب خاتم این روزگار است

همایون خسروی که عدل و انصاف

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح منصور سعید

 

جشن فرخنده فروردین است

روز بازار گل و نسرین است

آب چون آتش عود افروز است

باد چون خاک عبیر آگین است

باغ پیراسته گلزار بهشت

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - ایضاً له

 

دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست

از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

میان چرخ و میان ملاعبش گه لعب

جهان و ملک جهان هر دود ا و یک ندبست

ز عقدهاش باسلام در گشایشهاست

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - ایضاً له

 

روزگار عصیر انگور است

خم ازو مست و چنک مخمور است

خیز تا سوی باغ بشتابیم

کز می و میوه اندر او سور است

سیب سیمین سلب چو گوی بلور

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - ایضاً له

 

گر بخت را وجاهت و اقبال رانداست

از خدمت محمد بهروز احمد است

بحری که میغ رزق به جودش مطیر گشت

صدری که سطح ملک برایش محمد است

«آزاده ای که در خور صدر است و بالش است

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - ایضاً له

 

ای بار خدایا که جهان چون تو ندید است

نام تو رسید است به جائی که رسید است

کردار تو در جسم جوانمردی جان ست

دیدار تو در چشم خردمندی دید است

با وهم تو اسرار فلک روی گشاد است

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - ایضاً له

 

ای نام تو بخشیده بخشنده ارواح

آیات رسالت را انفاس تو الواح

برنامه دیوان هنر فضل تو عنوان

در کشتی دریای سخا رای تو ملاح

انعام تو بر خسته دل سایل مرهم

[...]

ابوالفرج رونی
 

ابوالفرج رونی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح ابوسعید بابو

 

صدر بابوئیان سزا باشد

کاندرو عقل را ثنا باشد

آنکه آزاده را پس از ایزد

بندگی کردنش هوا باشد

وانکه بگذشته از پرستش حق

[...]

ابوالفرج رونی
 
 
۱
۲
۳
۵