قبول یافت ز هر هفت اختر آتش و آب
وجیه گشت بهر هفت کشور آتش و آب
ازین چهار مصدر که آخشیجانند
قویترند همین دو مصدر آتش و آب
هوا که بیند خشگ و زمین که بیند تر
چو باز گیرد از ایشان مقدر آتش و آب
همان کند که شهاب و همان کند که ذنب
بدیو دوزخ و خورشید خاور آتش و آب
چرا نزاید تف و چرا نکاردنم
اگر مونث هست و مذکر آتش و آب
بزرگ شاخ و قوی بیخ در شود بطفیل
بطبع طفلان با شیر مادر آتش و آب
شگفت و معجب و مغرور کار دارانند
بحول و قوت خویش این دو گوهر آتش و آب
چو حول و قوت بونصر پارسی بینند
بطوع گویند الله اکبر آتش و آب
بزرگ مرتبه صدری که بی جوار درش
ظفر نیابد بر هیچ معبر آتش و آب
مجیر جانب آزاده منعمی که نگشت
بجاه و نعمت با او برابر آتش و آب
اگر نه توشه جود و سخاوتش یابد
چگونه راجع گردد به گوهر آتش و آب
وگرنه دامن اقبال و دولتش گیرد
چگونه ضخم شود یا شناور آتش و آب
بچرخ همت او بر کفایتش بنمود
بشکل و هیات برج دو پیکر آتش و آب
بعمر خویش مقطع نوشت نتواند
چنین دو پیکر و هم زین دو پیکر آتش و آب
بزرگوارا «خدایگانا» بخشنده جهان دارا
مقدمی تو به اصل و مؤخر آتش آب
توئی که حکم ترا رام گشت دیو و پری
توئی که امر تراشد مسخر آتش و آب
ز عزم و حزم تو نقشی دو بسته صرصر و کوه
ز باس و رفق تو جز وی دو ابتر آتش و آب
بجنب قدر تو پیوسته قدر نور کهن
بچشم عقل نیاید معبر آتش و آب
برند روز ملاقات اگر خلاف کنند
ز آب و آتش تیغ تو کیفر آتش و آب
تنور طوفان خوانم نیام تیغ ترا
کزو برآرد چون اژدها سر آتش و آب
از اضطراب و هزیمت دمی نیاساید
نهیب یافته در کوه و کر در آتش و آب
وز آزمایش کمتر نمونه دیدند
ز حبس و بند تو کانون و فرغر آتش و آب
به عرق پاک خلیلی به عرض سهم کلیم
از آن رکاب تو سهم افکند بر آتش و آب
پل سلامت و امن است پشت مرکب تو
برو چه باک تر اگر شوی در آتش و آب
همیشه تا که ز خصمی به فعل بد نازد
به داوری نشود سوی داور آتش و آب
بقات خواهم چندان که دارد آهن و سنگ
نهفته در دل کاواک و در بر آتش و آب
به جشنهای چنین و بعیدهای چنان
کشیده طبع تو از جام و ساغر آتش و آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.