گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ای از بنفشه ساخته بر گل مثال‌ها

در آفتاب کرده ز عنبر کلال‌ها

هاروت تو ز معجزه دارد دلیل‌ها

ماروت تو ز شعبده دارد مثال‌ها

هرروز بامداد برآیی و بر زنی

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

ما باز دگرباره برستیم ز غم‌ها

در بادیهٔ عشق نهادیم قدم‌ها

کندیم ز دل بیخ هواها و هوس‌ها

دادیم به خود راه بلاها و الم‌ها

اول به تکلف بنوشتیم کتب‌ها

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

دوش مرا عشق تو ز جامه برانگیخت

بی عدد از دیدگانم اشگ فرو ریخت

دست یکی کرد با صبوری و خوابم

آن ز دل از دو دیده یکسر بگریخت

باد جدا کرد زلفکان تو از هم

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹

 

از عشق روی دوست حدیثی به دست ماست

صیدیست بس شگرف نه در خورد شست ماست

میدان مهر او نه به کام سمند ماست

درع وفای او نه به بالای پست ماست

دیریست تا به یادش می نوش می‌کنم

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

تا گل لعل روی بنمودست

بلبل از خرمی نیاسودست

دیرگاهست تا چو من بلبل

عاشق بوستان و گل بودست

روز و شب گر بنغنوم چه عجب

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

تا هلاک عاشقان از طرهٔ شبرنگ تست

وای مسکین عاشقی کو را دل اندر چنگ تست

عاشق مسکین چه داند کرد با نیرنگ تو

جادوی بلبل اسیر چشم پر نیرنگ تست

نافهٔ آهو غلام زلف عنبر بوی تست

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

دارم سر خاک پایت ای دوست

آیم به در سرایت ای دوست

آنها که به حسن سرفرازند

نازند به خاکپایت ای دوست

چون رای تو هست کشتن من

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

سبب عاشقان نه نیکوییست

آفت دلبران نه مه روییست

عشق ذات و صفات شرکت نیست

بت پرستیدن از سیه روییست

عشق هم عاشقست و هم معشوق

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

هرکه را دردِ بی‌نهایت نیست

عشق را پس برو عنایت نیست

عشق شاهی‌ست بر نجیبِ ازل

جز ابد مر ورا ولایت نیست

عشق در عقل و عِلم درناید

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست

تا درد عاشقی نچشد مرد، مرد نیست

آغاز عشق یک نظرش با حلاوت‌ست

انجامِ عشق جز غم و جز آه سرد نیست

عشق آتشی‌ست در دل و آبی‌ست در دو چشم

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

دان و آگه باش اگر شرطی نباشد با منت

بامدادان پگه دست منست و دامنت

چند ازین شوخی قرارم ده زمانی بر زمین

نه همین آب و زمین بخشید باید با منت

سوزنی گشتم به باریکی به خیاطی فرست

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

مرا عشق نگارینم چو آتش در جگر بندد

به مژگان در همی دانم مرا عقد درر بندد

بیاید هر شبی هجران به بالینم فرو کوبد

بدان آید همی هر شب که چشمم بر سهر بندد

به یارم گفت وی را من که خواب من نبد ای جان

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

کسی کاندر تو دل بندد همی بر خویشتن خندد

که جز بی معنیی چون تو چو تو دلدار نپسندد

وگر نو کیسهٔ عشق تو از شوخی به دست آری

قباها کز تو در پوشد کمرها کز تو در بندد

ز عمر و صبر و دین ببرید آنکو بست بر تو دل

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

با من بت من تیغ جفا آخته دارد

صبر از دل من جمله برون تاخته دارد

او را دلم آرامگه‌ست و عجبست این

کارامگه خویش برانداخته دارد

صد مشعله از عشق برافروخته دارم

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

آنی که چو تو گردش ایام ندارد

سلطان چو تو معشوق دلارام ندارد

چون دانهٔ یاقوت تو گل دانه ندارد

چون دام بناگوش توبه دام ندارد

بادی نبزد در همه آفاق که از ما

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

صحبت معشوق انتظار نیرزد

بوی گل و لاله زخم خار نیرزد

وصل نخواهم که هجر قاعدهٔ اوست

خوردن می محنت خمار نیرزد

ز آن سوی دریای عشق گر همه سودست

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳

 

زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد

زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد

غبار نعل اسب تو به دیده درکشد حورا

زهی سیرت زهی آسا بنامیزد بنامیزد

ز شرم روی و دندانت خجل پروین و مه هر شب

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

هزار سال به امید تو توانم بود

هر آنگهی که بیایم هنوز باشد زود

مرا وصال نباید همان امید خوشست

نه هر که رفت رسید و نه هر که کشت درود

مرا هوای تو غالب شدست بر یک حال

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید

عاشقی از جان من نسبت آدم برید

در صفت عاشقی لفظ و عبارت بسوخت

حرف و بیان شد نهان نام و نشان شد پدید

قافله اندر گذشت راه ز ما شد نهان

[...]

۵ بیت
سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۳

 

بیهوده چه نشینید اگر مرد مصافید

خیزید همی گرد در دوست طوافید

از جانب خود هر دو جهان هیچ مجویید

جز جانب معشوق اگر صوفی صافید

چون مایه همی در پی یک سود بدادید

[...]

۵ بیت
سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۷۷
لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود