گنجور

 
سنایی

ما باز دگرباره برستیم ز غم‌ها

در بادیهٔ عشق نهادیم قدم‌ها

کندیم ز دل بیخ هواها و هوس‌ها

دادیم به خود راه بلاها و الم‌ها

اول به تکلف بنوشتیم کتب‌ها

و آخر ز تحیر بشکستیم قلم‌ها

لبیک زدیم از سر دعوی چو سنایی

بر عقل زدیم از جهت عجز رقم‌ها

اسباب صنم‌هاست چو احرام گرفتیم

در شرط نباشد که پرستیم صنم‌ها

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۲۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
جامی

تا بر ورق گل زدی از مشک رقم‌ها

در وصف تو بشکست سر جمله قلم‌ها

هرگز دل من بی‌تو جدا از المی نیست

ای قاعده لطف تو تسکین الم‌ها

در لشکر عشق تو اسیران همه گردند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه