... از این زیاده منه ماهتاب را به غمام

بس است سر حقیقت نهفته در صندوق

درش گشا که ز گلرنگ خوش ز عنبر فام ...

... کی خبر دارند زاغان جگرخوار مجاز

از حقیقت گویی طوطی شکرخای من

گرچه استحقاق دارم لیکن از انصاف نیست ...

... جز دعوی اناالحق نشنیدم از زبانش

گوش دل از حقیقت بر هر گیاه کردم

اثبات گشت بر من از یک نفس به الا ...

... آری شود آن ختم بدین نام مفخم

آن گنج حقیقت که نهان بود عیان شد

چون نور تو تابید ز رخساره آدم ...

... چو نام خدا بر سر نامه عنوان

تو را لفظ معجز بیان در حقیقت

کلید در گنج اسرار قرآن ...

... به افسر یک نظر بنگر ز عفو و فضل بی پایان

که فضلت آفتاب و در حقیقت جرم من شبنم

که عفوت تابش مه در مثل عصیان من کتان ...

... کز آیینه صافی تمثال خور رخشان

اسرار حقیقت را ذات تو بود مخزن

دیوان طریقت را نام تو بود عنوان ...

... در کوی محبت چه عجب مرحله سنجند

در بحر حقیقت چه گرامی گهرانند

کاش آن مه خورشید نشان چهره نمودی ...

... بی پا و سری چون من دیوانه به دست آر

گر کحل حقیقت طلبد مردم چشمت

خاک قدم مردم فرزانه به دست آر ...

... از خلق ببر گوشه کاشانه به دست آر

تو همچو من از اهل حقیقت نیی افسر

تحقیق بهل قصه و افسانه به دست آر

... گر گذارد فتد از کوچه میخانه ما

به حقیقت نتوان دید جمال بت ما

چشم زاهد که بود تنگ تر از خانه ما ...

... ترکی تو مکن کاهلی از پیروی عشق

کآخر به حقیقت برساند ز مجازت

... گمانم آنکه خجالت کشیده باز آید

حقیقت است رهی راست تا به منزل عشق

کسی بدان نرسد کز ره مجاز آید ...

... شنیدم بوسه ای با نقد جانی می کنی سودا

اگر دارد حقیقت هیچ کس مغبون نخواهد شد

نظر بر ماه کردم دوش و دیدم مصحف رویت ...

... آدمیزاده به دین حسن و لطافت نبود

به حقیقت ملکی گرچه به صورت بشری

بوی مشک آید از اندام تو ما را به مشام ...

... از وجودت گشت نام کفر معدوم و فنا

پیش نور ماه رویت در حقیقت نور شمس

در ضیا و نور باشد کمتر از نجم و سها ...

... یا منه پا بی مهابا در طریق عاشقی

یا حقیقت بین شو و بگریز از عشق مجاز

عشق اگر خواهی تاسی جو به شاه دین حسین ...

... هر دنی را گفت باید کامکار

در حقیقت قدح باشد این نه مدح

نیست اینها حسن کس باشد عوار ...

... وآنکه او را نفس غالب شد به عقل

در حقیقت از جمادی کمتر است

... اساس شرع و منهاج طریقت مقتدای دین

سپهر مجد و منشاء حقیقت عایی اشیا

کتاب خلقت کون و مکان را اولین مطلع ...

... کز صفات وی قلم هر دم سخن سر می کند

مظهر عشق و حقیقت موسی جعفر بود

آن که روشن شمع مذهب را چو جعفر می کند ...