گنجور

 
ترکی شیرازی

قدمی رنجه کن ای دوست! به کاشانه ما

ساز آباد ز خود کلبه ویرانه ما

می و معشوقه و مطرب همه یکجا جمعند

چشم بد دور از این مجلس رندانه ما

پای از سر نشناسیم حریفان مددی

ساقی این می زکجا ریخت به پیمانه ما

شحنه شهر که از مست کشد پوست ز تن

گو بیا و بشنو نعره مستانه ما

ترک مسجد کنی از زاهد پشمینه قبا

گر گذارد فتد از کوچهٔ میخانه ما

به حقیقت نتوان دید جمال بت ما

چشم زاهد که بود تنگ تر از خانه ما

دل به زنجیر سر زلف نگاری ست به بند

عاقلان را چه خبر از دل دیوانه ما

ما گدایان در خانهٔ شاه نجفیم

هر کسی را نرسد منصب شاهانه ما

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عبدالقادر گیلانی

بی حجابانه درآ از در کاشانه ما

که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما

گر بیائی به سر تربت ویرانه ما

بینی از خون جگر آب زده خانه ما

فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای

[...]

جامی

کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما

تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما

چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش

درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما

ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن

[...]

صائب تبریزی

آب حیوان زند آب در میخانه ما

می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما

از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی

گل ابری شود از گریه مستانه ما

در دل ما نبود منزلتی دنیا را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟

جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما

ما از آن سوختگانیم که معمار ازل

طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما

عشق پیوسته به دنبال دلم می‌گردد

[...]

اسیر شهرستانی

می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما

بال پرواز شود باده به پیمانه ما

حاصل نشو و نما دیده بیدار شود

گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از اسیر شهرستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه