عشق جانان هر دلی را کو مسخر میکند
از نخست او را به خاک ره برابر میکند
بعد چندی کز لگدکوب ملامت پاک شد
اندر آن ویرانه دل تعبیر دیگر میکند
عشق را نازم که چون بر سنگ گردد جلوهگر
از نگاهی سنگ را احمر میکند
طرفه اکسیری بود کز تابش انوار خوبش
ذره را خورشید سازد خاک را زر میکند
هیچ دانی عشق چه بود یا مراد از عشق چیست
کز صفات وی قلم هر دم سخن سر میکند
مظهر عشق و حقیقت موسی جعفر بود
آن که روشن شمع مذهب را چو جعفر میکند
آن که هر دم از پی تعظیم در طور شرف
صد چو موسی کلیمش سجده بر در میکند
این نه آن موسی بود کز کردگار لم یزل
استماع «لاتخف» از خوف اژدر میکند
این همان موسی است کز یک حمله شیر چرخ را
از دم سبابه چون جوزا دو پیکر میکند
بر وجود اقدسش سر تابپا چو بنگری
وصف خلق و خلق احمد را مکرر میکند
از پی تکمیل اشیاء عزم وی گردد چو جزم
ذره را با یک نظر خورشید انور میکند
چون امیرالمومنین اندر سریر معدلت
حکم اندر دعوی باز و کبوتر میکند
خشم او چون قهر قهاری فروزان دو نیست
لطف و احسانش حدیث از خلد و کوثر میکند
طائفی را کو شود خاک سر کویش مطاف
از شرف کی رو به سوی حج اکبر میکند
ذات وی چون ذات حق از بس بود بیرون زو هم
عقل اگر خواند خدایش و هم باور میکند
روز اعجاز و کرامت بر رخ باجوج کفر
تیغ لطفش کار صد سد سکندر میکند
جنب قربش که محسود رواق جنب است
فرش دروی جبرئیل از شوق شهپر میکند
کاظمش نامید ایزد زا نسبب کز فرط حلم
به اشرار خشم کار آب و آذر میکند
سر خط امضای او دارد به کف زان رو قضا
در تحکم حکم بر اشیا سراسر میکند
با چنین قدرت عجب این است کز امر قدر
درد دردش ساقی دوران به ساغر میکند
با تن کاهیده در زندان هارون پلید
دیده از اشک غریبی روز و شب تر میکند
با کمال بندگی در زیر زنجیر جفا
سجدههای شکر بر درگاه داور میکند
صحن زندان را ز برق آه آتشبار خویش
چون سپهر نیلگون پرماه و اختر میکند
گوئی اندر گوشه غربت ز درد دل هنوز
نالهاش گوش ملک را در فلک کر میکند
گاه از بیداد هارون جانب ملک حجاز
رو به سوی تربت پاک پیمبر میکند
گه بامداد صبا با طفل دلبندش رضا
همچونی قلب پرخون این نواسر میکند
کای رضا گویا نداری از دل بابت خبر
کز جدایی وقت مردان خاک بر سر میکند
جان بابا هر که در غربت بمیرد از ثواب
یک مسلمانی کفن بهرش میسر میکند
من چرا در کندو در زنجیر باید جان دهم
در جهان کی این ستم کافر به کافر میکند
گه زیاد حنجر خشک حسین تشنه لب
الامان از خنجر شمر ستمگر میکند
گفت شاهدین به شمر بیحیا در کربلا
دید چون راسش جدا از ضرب خنجر میکند
ترکن ای ظالم گلویم را که تاب تشنگی
هر زمان کام و زبانم پر ز اخگر میکند
گر من بیکس گنهکارم چرا اندر حریم
از عطش غش عابد تبدار مضطر میکند
گوش ده در خیمهگاهم تا ببینی چون رباب
ناله و افغان رباب از مرگ اصغر میکند
در گذر از کشتن من از کجا چون من کسی
زندگی از بعد مرگ شش برادر میکند
تیغ بر حلقم مکش عطشان که قلبم را کباب
داغ عباس جوان تا روز محشر میکند
مادر قاسم بود از بهر قاسم نوحگر
ام لیلی رود رود از بهر اکبر میکند
گر ببیند زینب غمدیده حالم زیر تیغ
بیتامل از سر خود دور معجر میکند
این چه تاثیر است (صامت) در تو و اشعار تو
هر زمان یک محشری بر پابه دفتر میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعرگونه به بررسی عشق و اثرات عمیق آن بر دل و جان انسان میپردازد. شاعر به توصیف عشق از دیدگاههای مختلف مینشیند و از قدرت عشق در دگرگون کردن وجود انسان و تبدیل او از خاک به خورشید سخن میگوید. او عشق را مظهری از حقیقت میداند و با ارجاع به شخصیتهای مذهبی مانند موسی و جعفر، تأکید میکند که عشق الهی میتواند انسان را به اوج کمال برساند.
شاعر همچنین به مصائب و مشکلاتی که اولیا و بزرگان دینی در مسیر عشق به خداوند تحمل کردند اشاره میکند، از جمله زندانی شدن امامان و ظلمهای زمانه. او با بیان این موارد، نشان میدهد که عشق واقعی دارای درد و رنج است، اما این درد میتواند منجر به نزدیکی به خدا و درک عمیقتری از معنای وجود شود. در پایان، او به تأثیراتی که غم و اندوه بر جان انسان میگذارد میپردازد و نشان میدهد که این احساسات نیز بخشی از مسیر عشق هستند.
هوش مصنوعی: عشق معشوق هر قلبی را که به تسخیر خود درمیآورد، ابتدا آن را به خاک زمین میسازد و در برابر خود قرار میدهد.
هوش مصنوعی: مدتی پس از اینکه از فشار و انتقاد خلاص شد، در آن خرابه قلبش به تعبیر و راهحل دیگری میاندیشد.
هوش مصنوعی: عشق را ستایش میکنم، زیرا وقتی بر روی سنگ ظاهر میشود، با یک نگاه قادر است سنگ را به رنگ سرخ درآورد.
هوش مصنوعی: یک پدیده شگفتانگیز وجود دارد که از درخشش زیباییهایش میتواند ذرات ریز را به خورشید تبدیل کند و خاک را به طلا تبدیل نماید.
هوش مصنوعی: آیا میدانی عشق چیست یا مفهوم آن چه میباشد؟ زیرا از ویژگیهای عشق، هر لحظه قلم به بیان آن مشغول است.
هوش مصنوعی: مظهر عشق و حقیقت، موسی جعفر است. او مانند شمعی روشن است که مذهب را روشن میکند.
هوش مصنوعی: کسی که هر لحظه برای احترام و ارادت به خداوند به سجده میافتد، مانند موسی که در نزدیکی کوه طور بود، با تمام وجود خود به درگاه او نزدیک میشود.
هوش مصنوعی: این شخص موسی نیست که از خدایی جاودان با شنیدن کلمه «نترس» بر ترس از اژدها غلبه کند.
هوش مصنوعی: این شخص همان موسی است که با یک تکان از قدرتمندیاش، چرخ فلک را همانند دوتایی شدن جوز در هم میشکند.
هوش مصنوعی: اگر به وجود مقدس او بشكل پایدار نگاه کنی، توصیف خلق و خود محمد (احمد) را بارها و بارها مشاهده میکنی.
هوش مصنوعی: او در پی کامل کردن اشیاء است و مانند یک ذرهای که با یک نگاه خورشید درخشان میشود، عزم و ارادهاش را جزم میکند.
هوش مصنوعی: وقتی امیرالمؤمنین بر تخت عدالت نشسته است، در میان دعاوی به حکم و قضاوت میپردازد و مانند کبوتر که نماد آرامش و صلح است، تصمیمگیری میکند.
هوش مصنوعی: خشم او مانند غضب یک حاکم قدرتمند است و هر دو شرایط خاص خود را دارند. ولی محبت و نیکویی او داستانهایی از بهشت و نعمتهای فراوان را بیان میکند.
هوش مصنوعی: طائفی که خاک سر کوی محبوبش را به خاطر حرمت آن برمیدارد، چگونه میتواند به سمت حج اکبر حرکت کند؟
هوش مصنوعی: ماهیت او چنان است که به حقیقت الهی نزدیک است، به همین خاطر اگر عقل هم او را بخواند و شناخته شود، درک خواهد کرد که او بالاتر از همه تصورات است.
هوش مصنوعی: در روزی که نشاندهنده بزرگی و نعمت الهی است، لطف و رحمت او بر چهره ناپاکان، کارهایی را انجام میدهد که حتی سلاحهای قدرتمند سکندر هم توانایی انجام آنها را ندارند.
هوش مصنوعی: به خاطر نزدیکی به مقام او، فرش درویش از شادی مانند پر جبرئیل به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: خداوند کاظم، یعنی کسی که از سر بردباری و حلم، به بدکرداران خشم نمیورزد و همچون آب و آتش عمل میکند.
هوش مصنوعی: امضای او در دل هر چیزی قرار دارد و از همین رو، قضا و قدر به شکل تحکمی بر همه موجودات حکم میرانند.
هوش مصنوعی: با وجود این همه قدرت و شگفتی، جای تعجب است که والی تقدیر چگونه درد و رنج را به دست ساقی زمان به زیبایی در میآورد و در ظرفی به ما مینوشاند.
هوش مصنوعی: در زندان هارون، که جسمی نحیف و رنجور دارد، چشمان او به خاطر غم و تنهایی دائماً پر از اشک میشود و این وضعیت او را در طول روز و شب عذاب میدهد.
هوش مصنوعی: در حالی که تحت فشار و سختی قرار دارد، با تمام وجود و ادب، به شکرگزاری و عبادت در پیشگاه پروردگار مشغول است.
هوش مصنوعی: صدای آه و نالهام مانند آتش، زندان را روشن میکند و آنجا را همچون آسمان پرستاره و ماهتاب میسازد.
هوش مصنوعی: انگار در گوشهای از غربت، صدای درد دل او هنوز به اندازهای بلند است که حاکمیت را در آسمان به گوش کر میزند.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر ظلم و ستم هارون، به سمت سرزمین حجاز و مقبرهی پیامبر خدا میرود.
هوش مصنوعی: هر صبح، باد صبا با کودک خود رضا بازی میکند، درست مانند قلبی که از درد پر است و مینوازد.
هوش مصنوعی: ای رضا، به نظر میرسد که از دل به خاطر خبری که درباره جدایی است، نگران نیستی؛ زیرا وقتی مردان از هم جدا میشوند، خاک بر سر میریزند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در بیگانگی بمیرد، از پاداش یک مسلمان، کفن برایش فراهم میشود.
هوش مصنوعی: من چرا باید در یک وضعیت سخت و زجرآور جان بگذارم؟ در این دنیا چه زمانی این ظلم که دینی و بیدینی نمیشناسد، به پایان میرسد؟
هوش مصنوعی: در اینجا به وضعیتی اشاره شده است که حسین با تشنگی و عطش شدید مواجه است و در میان خطراتی که او را تهدید میکند، به حیات خود و دیگران در برابر ظلم و ستم اشاره میشود. از این رو، حس ترس و ناامنی در این بیانیه وجود دارد که نشاندهنده خشونت و ظلمی است که بر او و یارانش روا داشته میشود.
هوش مصنوعی: شاهدان گفتند که شمر بیحیا در کربلا دید، هنگامی که سر امام حسین (ع) را از بدن جدا کرد، چگونه با نیش خنجر این کار را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: ای ظالم، گلویم را فشار نده که نمیتوانم تحمل کنم و هر لحظه تشنگی، کام و زبانم را از آتش میسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر گناهانم تنها و بیکس هستم، پس چرا در آستانهی عشق و الهیام، عابد خسته و مضطر بر اثر تشنگی عشق، به طرز عجیبی تحت تأثیر قرار میگیرد؟
هوش مصنوعی: به سخنانم گوش کن تا ببینی چگونه مانند ساز رباب، از مرگ اصغر ناله و گريه میکنم.
هوش مصنوعی: در راستای کشته شدن من، از کجا کسی مثل من پیدا میشود که بعد از مرگ شش برادر، زندگی را ادامه دهد؟
هوش مصنوعی: تیغ را به گردنم نگذار، ای تشنه، که دل مرا مثل کباب داغ عباس، تا روز قیامت میسوزاند.
هوش مصنوعی: مادر قاسم برای او بسیار زحمت میکشد و مانند نوح که برای نجات قومش تلاش کرد، او نیز همهی تلاشش را میکند. ام لیلی نیز برای اکبر تلاشها و فداکاریهایش را انجام میدهد.
هوش مصنوعی: اگر زینب، با دل پر از غم، حال مرا ببیند، بدون هیچ تردید و تأملی، از سر خود پوشش را کنار میزند.
هوش مصنوعی: این چه تاثیری است که بر تو و اشعار تو وجود دارد که هر بار با نوشتن، غیابی از شگفتی و زیبایی در دفترت به وجود میآورد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر بناگوشت بلای خط که سر بر میکند
جزو جزو عاشق بیچاره ابتر میکند
سرو کز بالای خود در سر کند باد، آن مبین
آن نگر کِش باد پیشت خاک بر سر میکند
چند گویی پیشت آیم، وه که چون تو یوسفی
[...]
آنک از کان هر زرو گوهر که سر بر می کند
پیش دست کان یسارش خاک بر سر می کند
جود اوکی بحر اخضر را نپوشد هر نفس
جامه ی سیمابی موجش که در بر می کند
چون صبا از محمر اخلاق او دم می زند
[...]
هر زمان عشقش سر از جایی دگر بر میکند
سوزش اندر هر سری سودای دیگر میکند
با کمال خویشتن بینی، نمیدانم چرا؟
هر زمان آیینه را با خود برابر میکند
صورت ماهیت رویش نمیبیند کسی
[...]
باد عُنفت چشمه خور را مکدّر می کند
خاک پایت توتیا در چشم اختر می کند
ابر دست گوهرافشان تو در روز عطا
آستین آرزو پر درّ و گوهر می کند
قدّ تو بر هفت مسند چار بالش می زند
[...]
سبزه از خط غبارت خاک بر سر میکند
غنچه از لعلت قبا را چاک در بر میکند
میزند سرو روان را پنچهها بر سر چنار
تا چرا با قد تو خود را برابر میکند
میروی در باغ و هر جانب برای دیدنت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.