گنجور

 
۱۸۲۸۱

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - وله

 

... الغرض چون رو باتمام آمد این بیت الشرف

جست جیحون سوی تاریخش بجد و جهد راه

ناگهان سر از فلک جبریل بیرون کرد و گفت ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۲

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - وله

 

عید روزه است مگر قاصدی از حضرت شاه

که برمیر بخلعت رسد از یک مه راه

نی همانا ببر میر چو دیر آمد عید ...

... با سپاهی بچنین ساختگی کز قد و خط

مرز کشمیر ستانند و مقالید هراه

خیز و بر بدرقه صوم و پذیرایی عید ...

... میر ملاح و بساط طربش لنگرگاه

بت شکن داور مسعود براهیم خلیل

که زآذر دمد از همت او مهر گیاه ...

... اسبها بندم مانند بزرگان عرب

بنده ها گیرم مانند امیران فراه

لیک ماندم چو دومه دیدمت از جان طلبی

رنج خود گنج امم راه خدا مسلک شاه

سیم پیش نظر تو است گران تر ازسنگ ...

... باده گر خواستم از اشک بیامودم رطل

توسن ارخواستم از گام بپیمودم راه

دل بدین قاعده خوش داشتم اما نگذاشت ...

... برد هر بدره که بود از پسزم عز علیه

برد هرصدره که بود از پدرم طاب ثراه

آنچه بگذاشت بمن صدق برآنست که تو ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۳

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷ - وله

 

بیکی چشم زدن چشم توام برد ز راه

چشم بد دور زچشمان تو ماشاالله

چشم تو راهزنست و ذقنت چاه فکن

آری افتد به چه آنکس که برون رفت ز راه

لیک اگر زلف تو شد دزد زهی بردن دزد ...

... میرزا سیدکاظم فلک جود وکیل

که بود مجدت و عزش ز پدر طاب ثراه

نه همین کار بزرگی به نیاکان برساند ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۹ - وله

 

... شه بدلداری بخت و بطرف گیری چرخ

هر دو را گشت بظل علمش راهنمای

سرکشانش بپذیرایی و از بیم و امید

گاه از راه گریزان وگهی ره پیمای

این بدان گفت که ازسطوت او ترس و مرو ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در توصیف بهار و منقبت حیدر کرار علیه سلام الله الملک الجبار

 

... بجشن پیشی گرفت برسمن و سوسنا

زحله های بنفش بریده پیراهنا

ز پرنیانهای سبز دوخته شلوارها ...

... راجع بر سوی اوست طوایف ماسبق

بدو نمودند راه پیمبران فرق

حق نبود غیر او او نبود غیر حق ...

... در دو جهان ازکرم فخر گناه منی

رو بکه آرم که تو دلیل راه منی

بهر طریق اوفتم نجات خواه منی ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲ - وله

 

... کی چو آنمه سست مهر و سخت کین است آفتاب

تانه گرد راهت اندر دامنی منزل کند

هرکجا خاکیست چشمم زاشک حسرت گل کند ...

... موسی جود تو را درآستین است آفتاب

با سفیران تو مه گم گشته پیکی راه جوی

نزد بوابت زحل دون پایه ای زارذال کوی ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ورودیه است

 

... ره تو فرش نمایم ز پرند و دیباج

حالیا رنجه از راه بکش جوشن سیم

جستجو کم کن از اقوام که الملک عقیم ...

... نی غلط گفتم ای ماه زشرمت اخرس

تو بهمراه امیر آمدی این عیشت بس

آسمانراست بدین منزلت و قدر هوس ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۳ - وله

 

... نگذرد آنجا زبیم از وهم اگر افتد کلاه

آسمانرا بی اجازت بر امیری نیست راه

هرشبی گردد زمین چون چرخ پر خورشید و ماه ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۸۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۸ - وله

 

... با مطربان مرا بچه زهره است کجروی

هان دور دورتست بزن راه پهلوی

نشگفت مطربی کند از جای خسروی ...

... تو مدرک الحقایق و او کامل النظر

تو فتح باب خیری و او سد راه شر

تو از خرد سرشته و او از هنر عجین ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۰

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۱ - وله

 

... پیک همایون شاه کوفت حصار کرب

راه نشابور خواست ریزد یا للعجب

ای حسن اخلاق ترک در این حسینی طرب ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۱

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

... تاب خشکی نبود مردم دریایی را

تا که مشغول صفاتی نبری راه به ذات

بگذر از عالم نی گر طلبی نایی را ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۲

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

... باکه پیغام فرستم برت ای مایه ناز

که بپاسخ لب تو راه فرستاده زند

هرکه را نشیه چشم سیهت برد زدست ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۳

جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

... تا زلف چو شیطانت بر آن رخ چون خلد است

از گندم خال خویش راه دل آدم زن

از عشوه شکرخندی بر خاک شهیدان کن ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۴

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱ - در عزیمت خامس آل عبا (ع)

 

... گفت لاحول ولا قوه الا بالله

که چو از جسم جهم روح مرا بندد راه

ملک آب بگفت امرکن ای جان دوکون ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۵

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۵ - در تحقیق شکر ایزد ذوالمن و تعزیب قاسم ابن حسن (ع)

 

... شکر اینکه هر دو پایت لنگ نیست

جز قدم در راه دستی تنگ نیست

شکر دستت که نشد شل ای دبیر ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۶

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۶ - درشهادت عبدالله بن حسن (ع)

 

... شاه زینب را زلطف آواز کرد

که ببندش راه بردشت نبرد

بازدارش زآفت قید ستم ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۹ - شهادت وهب بن عبدالله

 

... سالها ثالث ثلاثه گفته بود

خاک راه راهب از جان رفته بود

لیک چون توفیق زد طبل وفاق

شد حسینش هادی راه عراق

زد دم از تکبیر و از ناقوس راست ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۱ - درمنقبت شیر خدا و مرثیه خامس آل عبا

 

... علی کز فطرت حق جو زده زآیات الاهو

شب معراج نور او سراج راه احمد شد

امیر خایف و آمن خدیو موجد و کاین ...

... بود گرطنیت پاکش نصیب ازخاک و افلاکش

چرا پس راه ادراکش بعقل دور بین سد شد

عجب نی کز زبر دستی بهر هنگامه ای جستی ...

جیحون یزدی
 
۱۸۲۹۹

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۲ - در نعت خاتم انیبا و رثاء بر قاسم بن حسن مجتبی (ع)

 

... که نی بدرج الوهیت از تو گوهر الیق

چنان بحق تو ز توفیق راه وصل گشادی

که قاسم بن حسن ز التجای شاه موفق ...

جیحون یزدی
 
۱۸۳۰۰

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در رثاء بر اهل بیت اطهر سلام الله علیهم

 

... مجلسی که اطرافش بسته ره ز نامحرم

اهل بیت پیغمبر چون در او گشاید راه

کودکان بی یاور مادران بی فرزند ...

... از تو حضرت سجاد آنقدر برنج افتاد

کز نشست او میداشت زاده زیاد اکراه

بلکه چون سخن فرمود لب بکشتنش بگشود ...

جیحون یزدی
 
 
۱
۹۱۳
۹۱۴
۹۱۵
۹۱۶
۹۱۷
۱۰۱۶