ای که ایزد را کنی شکر و سپاس
لفظ را بگذار و معنی را شناس
شکر هر چیزی زجنس خویش دان
وزچنین شکر اندکی را بیش دان
شکر زر وسیم اینست ای عمو
کز تو گردد مضطری با آبرو
شکر اسب خوب این است ای فگار
که شود وامانده بروی سوار
شکر این کت جامه الوان بود
پوشش بیچاره عریان بود
شکر این کت سفره پر رنگ و بوست
خوردن همسایه مسکین کوست
شکر خرمن این بود ای خوش صفات
که ببخشی خوشه چینان را زکات
شکر این کآمد زبان تو فصیح
بستن لب دان زگفتار قبیح
شکر این کت خانه خوش شد نصیب
باشی اندرخط ایتام و غریب
شکر اینکه هر دو پایت لنگ نیست
جز قدم در راه دستی تنگ نیست
شکر دستت که نشد شل ای دبیر
خود زپا افتاده را دست گیر
آری آری شکر لفظ و قول نیست
دفع دیو از ظاهر لاحول نیست
ورنه کوفی هم نمود ای پاک ذات
شکر حق در خوردن آب فرات
شکر کوفی این بود ای نور عین
که نبندد آب بر روی حسین
چون بشاه کربلا شد کار تنگ
قاسم آمد تا ستاند اذن جنگ
هی بگریه بوسه زد بر دست شاه
گشته جانش عاشق و پا بست شاه
گاه پای شاه بوسیدی زغم
دست خود پیچید در دامان عم
از صفا بس کرد گرد شه طواف
یافت آن صید حرم اذن مصاف
آمد اندر رزم بی خفتان و خود
جز ازار و پیرهن هیچش نبود
تاخت حیدر وار باطاق وطرم
هر طرف آن ماه لم یبلغ حلم
گفت راوی نیک می آرم بیاد
که چو قاسم روی بر میدان نهاد
بندی از نعلین او بگسسته بود
وزکمال کودکی نابسته بود
بلکه از چپ بود آن هم نی زراست
وزچپ واز راست اینسان رزم خواست
بانگ زد کای ابن سعد پر گنه
اسب خود را آب دادی یا که نه
گفت آری تشنه کی مانم کمیت
گفت پس چون تشنه خواهی اهل بیت
اسب تو سیراب و ما در العطش
این یکی مدهوش و آن یک کرده غش
اسب تو سیراب و طفل شیر خوار
در دلش از تنشه کامی خارخار
اسب تو سیراب و اولاد رسول
از عطش بریان وگریان و ملول
پس برون آورد تیغ آبدار
زد همی بر خرمن جانها شرار
او پیاده آن ستم کاران سوار
او تنی تنها و ایشان صد هزار
او بظاهر کوچک و آنها بزرگ
او بباطن یوسف و آن قوم گرگ
ناگهان باران تیرش درگرفت
جسمش از پیکان چو عنقا پرگرفت
از خدنگش سینه بس سوراخ شد
روزنش سوی الهی کاخ شد
پایش از رفتار و دست ازکار ماند
اوفتاد وعم امجد را بخواند
تاخت شاه و نزد وی آنگه رسید
که تنی میخواست او را سر برید
دست حق با تیغ بهرش شد علم
دست شیطانیش گشت از بن قلم
آن دغل نالید و بر رسم عرب
از قبیله خویش شد یاری طلب
گفت الغوث ای شجاعان دلیر
که فتاده رو به اندر چنگ شیر
برسر نعش یتیم مجتبی
جنگ در پیوست باشه از عدی
کوزه گیر و ده و دو گرم شد
وز تکاپو جسم قاسم نرم شد
استخوان پشت و پیش و پای و دست
زیر سم اسبها درهم شکست
شاه چو نکرد آن جماعت را پریش
دید قاسم خفته اندر خون خویش
بس بخاک از درد سوده پاشنه
خاک را داده شکاف و پاش نه
گفت عمت راست سخت این داوری
که تواش خوانی و ندهد یا روی
باز جیحونا تلاطم میکنی
چشم مردم را چو قلزم میکنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره شکرگزاری و قدردانی از نعمتهای الهی است. شاعر در قالب شعر، به این نکته اشاره میکند که شکر واقعی تنها به زبان نیست، بلکه در عمل و رفتار نیز باید نشان داده شود. او به مثالهای مختلفی از شکرگزاری اشاره میکند، مانند شکر نعمتهای مادی، پوشش و خوراک، و نیز به اهمیت توجه و کمک به نیازمندان و یتیمان اشاره میکند.
در ادامه، متن به داستانی از عاشورا میپردازد و به شخصیت قاسم، پسر امام حسن (ع)، میپردازد که با شجاعت و دلیری در کنار امام حسین (ع) برای دفاع از حق و حقیقت میجنگد. قاسم در میدان جنگ با دشمنان مواجه میشود، اما بر اثر تیراندازیها و حملات او به شدت مجروح میشود و به شهادت میرسد. این بخش نشان دهنده ایثار و از خودگذشتگی قاسم در راه حق است و به عمق احساسات و دردهای خانواده امام حسین (ع) اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که خدا را سپاس میگویی، به جای توجه به کلمات و عبارات، به درک و فهم عمیق آنها بپرداز.
هوش مصنوعی: شکر هر چیزی از نوع خود آن چیز است و بنابراین باید بدانیم که حتی شکر اندک هم ارزش بسزایی دارد.
هوش مصنوعی: ای عموی عزیز، این زیبایی و ارزش تو باعث میشود که فردی با آبرو و در عین حال مضطرب به تو پناه ببرد.
هوش مصنوعی: شکرگزاری نسبت به یک اسب خوب این است که وقتی سوار بر آن میشوی، احساس خستگی نکنید و به راحتی از آن استفاده کنید.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که زیبایی و رنگارنگی لباس، شکر و سپاسی را به همراه دارد، در حالی که فردی که در زیر آن لباس است، در واقع از نظر داخلی و روحی احساس کمبودی و عریانی دارد.
هوش مصنوعی: شکر بابت این سفره رنگین و خوشبو، اما همسایه بیچارهام چه چیزی برای خوردن دارد؟
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که لطف و صفات نیکو تو باعث میشود که افرادی که در انباشت و برداشت نعمتها (خوشه چینان) هستند، از تو پاداشی دریافت کنند و این کار نوعی قدردانی از زحمات آنها به شمار میآید.
هوش مصنوعی: زبان تو بسیار روان و فصیح است و به خوبی میتواند سخن بگوید، بنابراین بهتر است که از بیان سخنان ناپسند و زشت خودداری کنی.
هوش مصنوعی: خوشی و نعمتهای زندگی برای تو به دست آمده، پس باید به کمک یتیمان و کسانی که در شرایط سخت هستند بپردازی.
هوش مصنوعی: خوشحالم که هر دو پایت سالم هستند و در مسیر زندگی کسی مانع تو نیست.
هوش مصنوعی: دستت را که شل نشده، شکر میکنم. ای معلم، کسی که از پا افتاده را کمک کن.
هوش مصنوعی: بله، واقعاً نمیتوان به وسیلهٔ سخن و الفاظ، خطرات و مشکلاتی را که بهظاهر وجود دارند، برطرف کرد.
هوش مصنوعی: اگرچه این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که کوفیان، به دلیل طمع و خیانت، به حقیقت ایمان نیاوردند، اما تو ای پاک ذات و شکرگزار خدای بزرگ، در هر کم و کاستی که داشته باشند، به یاد آب زلال فرات میافتی.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که شکر درخت کوفی، به عنوان نماد وفا و محبت، نشاندهنده این است که برای حسین، سختی و مشکلاتی پیش نمیآید و او به راحتی میتواند از آنها عبور کند. به عبارت دیگر، در شرایط سخت نیز نباید از عشق و محبت به حسین کاسته شود.
هوش مصنوعی: وقتی که اوضاع به شدت برای امام حسین (ع) در کربلا بحرانی شد، قاسم (فرزند حسن) آمد تا اجازهٔ نبرد را بگیرد.
هوش مصنوعی: او با اشک به دست شاه بوسه زد و جانش از عشق و محبت به شاه به شدت وابسته شده بود.
هوش مصنوعی: گاهی پیش پای شاه، به خاطر غم، دست خود را به دور دامان او پیچیدم.
هوش مصنوعی: از روی خلوص و پاکی، دور خانه شاه طواف کرد، و در نهایت آن شکارندگان حرم اجازه نبرد گرفتند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، او بیخیال و بیخوابیده آمده بود و جز لباس و پوشش خود چیزی همراه نداشت.
هوش مصنوعی: با شجاعت و قدرت، مانند حیدر، به سمت طرب و شادی حرکت میکنم و در هر گوشهای از آن، زیبای ماه مانند نمیتواند به کمال خود برسد.
هوش مصنوعی: راوی میگوید که به یاد میآورم زمانی را که قاسم با شجاعت و همت به میدان نبرد قدم گذاشت.
هوش مصنوعی: جورابی از پای او پاره شده بود و این نشان از بیتجربگی و ناتوانی دوران کودکیاش داشت.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به این دارد که در موقعیتهای مختلف، انسانها از جهات مختلف به چالش کشیده میشوند و حتی در تلاش برای مقابله با رقیبان، ممکن است به سمت چپ و راست بروند. در واقع، این بیانگر زندگی پر از مبارزه و پیچیدگیهاست که از زوایای مختلف پیش روی انسان قرار دارد.
هوش مصنوعی: ندا سر داد که ای پسر سعد، آیا اسبت را که خطاهای زیادی بر دوش دارد، آب دادهای یا نه؟
هوش مصنوعی: گفت: بله، من هیچ وقت تشنه نمیمانم. اما کمیت پاسخ داد: پس اگر تشنه نشوی، دل خانواده پیامبر چه میشود؟
هوش مصنوعی: اسب تو آب خورده و سیر شده است، اما ما تشنهایم. یکی از ما مدهوش شده و دیگری بیهوش است.
هوش مصنوعی: اسب تو سیراب است و بچه شیرخواره در دلش از نتایج خستگی و تلاش تو به شدت ناراحت است.
هوش مصنوعی: اسب تو آب نوشیده و فرزندان رسول در حال دست و پنجه نرم کردن با تشنگی، در حال گریان و بیحوصلهاند.
هوش مصنوعی: پس تیغی شفاف و تیز را بیرون کشید و بر روی انبوه جانها شعلهور شد.
هوش مصنوعی: او به صورت پیاده و بدون امکانات در برابر ستمکارانی قرار دارد که به سوارانی مجهز و انبوه هستند. او تنهاست، اما آنها به تعداد بسیار زیادی هستند.
هوش مصنوعی: ظاهر او شاید کوچک و ناچیز به نظر برسد، اما در باطن او مانند یوسف است، در حالی که آن قوم به مانند گرگهایی هستند که خطرناک و مکارند.
هوش مصنوعی: ناگهان باران تیرش او را دربر گرفت، مانند پرندهای افسانهای که از تیرکمان پرواز میکند.
هوش مصنوعی: از تیر دلش قلبها پر از زخم شد و روزی به سمت خدا منزلگاهش شکل گرفت.
هوش مصنوعی: او به خاطر رفتار ناپسند و کارهای ناخوشایندش به زمین افتاد و از عموی خود خواست که او را بخواند.
هوش مصنوعی: شاه پیش راند و به او نزدیک شد، در حالی که فردی قصد داشت او را بکشد.
هوش مصنوعی: دست خداوند با شمشیرش حق را به پیش برد و دانش شیطانی او از بنیان ویران شد.
هوش مصنوعی: آن شخص فریبکار از دل شکستگی خود شکایت کرد و به روش عربها، از قبیلهاش کمک خواست.
هوش مصنوعی: خداوند، ای دلیران شجاع، فریاد میزند که شما به دام شیر افتادهاید.
هوش مصنوعی: در کنار جسد یتیم مجتبی، جنگ ادامه دارد و این بیانگر نشانههایی از اجبار و غم است. احساساتی چون از دست دادن و یتیمی در این وضع به چشم میخورد و نشاندهندهی درگیریها و مشکلاتی است که مردم با آن مواجه هستند.
هوش مصنوعی: کوزهگر مشغول کار خود شد و در حین فعالیتش، بدن قاسم نیز از تلاش و جنب و جوش نرم و راحت شد.
هوش مصنوعی: استخوانهای بدن، اعم از پشت، جلو، پاها و دستها، زیر پاهای یالها خرد و شکسته شدند.
هوش مصنوعی: وقتی شاه دید که آن جمعیت به هم ریخته و پریشان هستند، قاسم را در حالتی یافت که در خون خود خوابیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنج زیادی که بر خاک وارد شده، زمین دچار ترک و شکاف شده و پاها نیز از این فشار آسیب دیدهاند.
هوش مصنوعی: عمهات گفت که این قضاوت بسیار دشوار است، زیرا تو را میخواند اما آن را نمیپذیرد یا حتی بر روی آن نمیگذارد.
هوش مصنوعی: دوباره جیحون به تلاطم و موجآسا شده است، چشمان مردم را مانند دریا قلزم میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.