گنجور

 
۱۷۴۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۶

 

... گو مشو بیدار از خواب قیامت رستخیز

محشر ما گردش چشم سیاه دیگر است

با شهید خویش آن چشم تغافل کیش را ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

... صبر اینچنین خوش است و قرار اینچنین خوش است

گردش به بوی گل سبق جلوه می دهد

دل صیدگاه او که سوار اینچنین خوش است ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹

 

گردش چشم او ایاغ دل است

نگه شوخ او دماغ دل است ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

... ما را به خواب کردن ساعت چه احتیاج

بیش از ستاره گردش گردون به یاد ماست

پروانه برون شبستان کثرتیم ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷

 

... به داغ تازه ماند سایه گل

سرش از گردش پیمانه گرم است

اسیر از توبه هم گردید بیزار ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

... پریرویی سمن بویی که دیده است

ز گردش نافه می روید ز ره سرو

چنین خوش جلوه آهویی که دیده است

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۳

 

... محبت آینه روزگار آزادی است

هوس گداخته گردش به باد هم نرود

کسی که خوار وفا گشت خوار آزادی است ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۸

 

جنون بوی گل افسانه کیست

محبت گردش پیمانه کیست

نگه روشنگر آیینه ماست ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۴۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۴

 

گردش چشم تماشا می گشت

از می شیشه دلها می گشت ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۵

 

... رنگ هر خانه که می ریخت بیابان می گشت

گردش چشم تو روزی که شکارم می کرد

تا چه ها در دلت ای زود پشیمان می گشت ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۱

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۲

 

... شور دیوانه بیخواب تماشا دارد

شبم از گردش چشم تو پریخانه صبح

خاطر خرقه به دوشان چقدر منظور است ...

... بیش از اندازه می مست شد امروز اسیر

گردش چشم که می ریخت به پیمانه صبح

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۲

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲

 

... شمع تا روز ز افسانه هجرم می سوخت

داغم امشب خبر از گردش اختر می داد

یاد پیکان تو می داد نویدی به دلم ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۳

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۵

 

... به قدر انتظار این دانه گر نشو و نما دارد

اسیر از گردش چشم کسی مخمور کی ماند

اگر بیگانگی دارد نگاه آشنا دارد

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۴

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۲

 

... سری در سایه مژگان که دارد

فرنگستانی از هر گردش چشم

که دارد ای مسلمانان که دارد ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۵

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

... بر سرخاک منش دست به شمشیر آرد

چون سراسیمه نباشم که به هر گردش چشم

صیدی از سایه مژگان به سر تیر آرد ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۶

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳

 

... گر ز گلگشت چمن با این نزاکت بگذرد

از فریب گردش چشم فسونسازش به بزم

ساغر از می ناله از نی دل ز الفت بگذرد ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۷

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۲

 

... مرا در ساغر من می توان کرد

غبارم کرد اسیر آن گردش چشم

طواف مشهد من می توان کرد

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۸

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸

 

... بد خواه را به دشمنی خویش واگذار

گردش به باد کینه دیرینه می رود

در ملک تن دل است که منظور محنت است ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۵۹

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴۷

 

زاهد در این بهار به ما توبه واگذار

پیمانه را به گردش چشم هوا گذار

بر دل غبار رشک فشاندن چه لازم است ...

اسیر شهرستانی
 
۱۷۶۰

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۹

 

هر گردش چشم تو پریخانه دیگر

هر سایه مژگان تو دیوانه دیگر ...

... تا ساغر سرشار تمنای تو باشد

راهم نزند گردش پیمانه دیگر

بیزارم از این وضع مکرر چه توان کرد ...

اسیر شهرستانی
 
 
۱
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۱۳۰