... شاها خدایگانا راندی بقهر خصم

بختت قرین و چرخ معین و خدای یار

هم فتح باحسام تو هم نصر بالوا ...

... همیشه تا نبود جرم خاک جز ساکن

همیشه تا نبود سیر چرخ جر دوار

مباد آن را جز بر اشارت تو سکون ...

... علم او بی کران همچو شمار

چرخ از آن زر همی زند هر شب

تا کند بر سر ولیش نثار ...

... دست او قطب بخششت و برو

ساخته چرخ مکرمات مدار

با سخای یمین گه بذل ...

... در خطه ارادت او ماه را میسر

بر نقطه اشارت او چرخ را مدار

عاقل همی بحق یسارش خورد یمین ...

... در چشم دهر گرد بساط تو توتیا

در گوش چرخ نعل براق تو گوشوار

با رأی تو چو ماه سپر ماه آسمان ...

... در لطف همچو آبی و در عنف همچو نار

چون دهر با نهیبی و چون چرخ باشکوه

چون کوه پایداری و چون بحر کامگار ...

... بر خلق تنگ گشته مساکن چو کام کور

بر چرخ داده نور کواکب چو چشم مار

شب پر بلا و واقعه چون روز رستخیز ...

... عنقای مهر خورده ز زوبین او دلم

تنین چرخ گشته ز پیکان او فگار

از بانک صید گشته همه کوه ناله گاه ...

... بر پای ظلم بندی و بر دست حق سوار

چون دهر پایداری و چون چرخ باشکوه

چون کوه مایه داری و چون بحر کامگار ...

... امر ترا نفاذ قضا بوده پیش کار

همواره تا بتابد بر چرخ مهر و ماه

پیوسته تا بروید از شاخ و برگ و بار ...

... خوارزمشاه عالم عادل که در جهان

ناورد گشت چرخ چنو هیچ شهریار

خورشید خسروان ملک اتسز که کردهاش ...

... جان مخالفان شده از تیر او فگار

ای چرخ را بقدر رفیع تو اقتدا

وی عدل بملک بسیط تو افتخار ...

... افراسیاب را نه همانا بدست بود

ملکی که آن نهاد ترا چرخ در کنار

بار دگر بسوی خراسان شدی و بود ...

... باز آمدی بمرکز اقبال بر مراد

نصرة قرین و چرخ مطیع و خدای یار

از میوه مطالب آمال بهره مند ...

... علامات اقبال تو آشکار

بدین دیده ها چرخ از دیر باز

همی کرد ملک ترا انتظار ...

... بس عزیز که شد ز گیتی خوار

محنت چرخ را که دیده قیاس

ستم دهر را که دید شمار

نیست از چرخ ایمنی پنهان

نیست در دهر مردمی زنهار ...

... شمع دولت نهفته کرد جمال

چرخ دانش گسسته کرد مدار

گشت دریای مکرمت صحرا ...

... گشته اخوانت با مصایب یار

سینه از دست چرخ مینا رنگ

دیده از جور دهر لؤلؤ بار ...

... دل منه پر بر ستاره غدار

بی وفا چرخ را بکس مشمر

پر جفا دهر را بخصم انگار ...

... پیدا بر بیان تو پنهان روزگار

سیارگان چرخ نهاده چو دایگان

در دولت مراد تو پستان روزگار ...

... بجلالت معمر و معمور

چرخ پر کینه را به یک ضربت

کرده نعت قلیل تو مغمور ...

... شریف خاطر او گنج فضل را گنجور

نهان چرخ همه پیش علم او مکشوف

گناه خلق همه نزد او مغفور ...

... بنده دست ترا ابر مطیر

چرخ را بر ارادت تو مدار

ماه را بر اشارت تو مسیر ...

... دولتت فارغست از تغییر

از علو تو چرخ با تخجیل

وز سخای تو بحر تا تشویر ...

... بهمه حال نغمه تکبیر

هرچه تدبیر تو بود از چرخ

همه بر وفق آن رود تقدیر ...

... بنده دست تست ابر مطیر

چرخ را بر ارادت تو مدار

ماه را بر اشارت تو مسیر ...

... دولتت فارغست از تغییر

از علو تو چرخ با تخجیل

وز سخای تو بحر با تشویر ...

... بهمه حال نغمه تکبیر

هر چه تدبیر تو بود از چرخ

همه بر وفق آن رود تقدیر ...

ای دولت جوان ترا بنده چرخ پیر

در قبضه ارادت تو آسمان اسیر ...

... آب دریا چون گلاب و خاک صحرا چون عبیر

چرخ اعظم با علو قدر تو باشد زمین

بحر قلزم با عطای دست تو باشد غدیر ...

... نه چو خلقش نصیب مشک و عبیر

همتش هست همچو چرخ بلند

فکرتش هست همچو بدر منیر ...

... هیچ کوکب نکرده عزم مسیر

چرخ در بند قدر تو چو زمین

بحر در پیش قدر تو چو غدیر ...

... علاء دولت و دین شاه اتسز

خداوندی که دور چرخ نارد

در انواع هنر چون او ممیز

نگردد حکم او را دهر مانع

نباشد امر او را چرخ حاجز

در او مفخرت را گشته معدن ...

... خاقان کمال دولت آن خسروی که اوست

چون شمس نور گستر و چون چرخ سر فراز

محمود آسمان محامد که در کرم ...

... کوتاه کرد بر تو ناگه زدامنم

دستی که بود چادثه چرخ را دراز

تا عهدها نباشد بی نذر و بی یمین ...

... شب ناصح ز مهر او چون روز

چرخ بیدادگر ز هیبت او

کرده جامه کبود و قامت کوز ...

... باد بختت همیشه راه نمای

باد چرخت همیشه نیک آموز

زیر سنگ صواعق گیتی ...

... شدست تیغ تو در ضمن آن دخان آتش

تو چرخ فتح و کمانی ترا چو آتش تیز

عجب نباشد بر چرخ در کمان آتش

کسی که نقض تو خواهد که بر زبان راند ...