بس بلندا! که شد ز گردون پست
بس عزیز که شد ز گیتی خوار
محنت چرخ را که دیده قیاس؟
ستم دهر را که دید شمار
نیست از چرخ ایمنی، پنهان
نیست در دهر مردمی، زنهار!
آن یکی تا کسیست بس زراق
وین دگر سفله ایست بس مکار
وین دو کوکب چو دیده بر گیرند
از دل اهل روزگار دمار
مشتری سعد اکبرست و لیک
هست بر صغار و کبار
دست مریخ و خنجر گردون
بر دریده بخنجر و پیکار
شمس روز منبر اهل هنر
گرده از حادثات چون شب تار
زهره خنیاگرست و در کف او
خلق را همچو زیر نالهٔزار
وین عطارد به خانهٔ محنت
کرده اوراق عمر خلق نگار
بازگشت از جفای دهر امروز
آفت تازه در بلاد و دیار
آتشی در فراوه شد پیدا
که بخوارزم زو رسید شرار
شمع دولت نهفته کرد جمال
چرخ دانش گسسته کرد مدار
گشت دریای مکرمت صحرا
گشت گلزار مملکت گلزار
می بباید نوشت فرش طرب
می بباید نهادجام عقار
ای بزرگان ،ز رنج و درد نفیر
وی اکابر از لهو و عیش نفار
کندر ایام کودکی ناگاه
ساخت اندر کنارخاک قرار
آن قزل ارسلان ،که وقت سخا
طیره بودی ازو جبال و قفار
هیچ دانی ، تو ای زمین ، امروز
که چه گنجی گرفته ای به کنار
کودکی ، آنکه از هزاران پیر
بود افزون بدانش و بوقار
او شراب اجل چشیده و لیک
قسم یک عالمست رنج خمار
منهدم گشته ملک را ارکان
مندرس گشته شرع را اخبار
بود بازوی شرع و شد مجروح
بازوی شرع احمد مختار
یک جهانند دل فگار همه
تا شد آن بازوی هدی افگار
ای دریغا! که آنکه آن شخص
نشد از عمر خویش برخوردار
ای دریغا! مکان جود و هنر
وی دریغا! جلال و جاه فخار
شرفالدین، یکی ز روضهٔ خلد
چشم بر حال این جهان بگمار
تا ببینی ملوک عالم را
در وفات تو مانده زار و نزار
گشته امانت با نوایب جفت
گشته اخوانت با مصایب یار
سینه از دست چرخ مینا رنگ
دیده از جور دهر لؤلؤ بار
ای شه شرق، اتسز غازی
وی هدی را ز تیغت استظهار
چون تو بودی بدانش و مردی
در زمانه چو حیدر کرار
رفت فرزند تو بعاشورا
چون حسین علی بدار قرار
صبر کن، صبر کن، خداوندا
انماالصبر شیمةالاحرار
تن مده در زمانهٔ ریمن
دل منه پر بر ستارهٔ غدار
بیوفا چرخ را بکس مشمر
پر جفا دهر را بخصم انگار
جایگاه قرار نیست جهان
از چنین جایگاه فرار، فرار
نام نیکو طلب، چه گنج ثتا
بهتر از گنج خواسته بسیار
مزد مردم بست کز پس او
خیر گویند زمرهٔ اخبار
تا نباشد چو جهل دولت علم
تا نباشد چو فخر محنت عار
باد قدرت بلند و ملک قوی
ناصحت شاد و حاسدت آوار
باد یا در جهان به رغم عدو
تا گه حشر وارث اعمار
وین شهید سعید باد شفیع
مر ترا پیش ایزد دادار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی ناپایداری و بیثباتی زندگی انسانی و دنیای هستی میپردازد. شاعر به مشکلات و رنجهای ناشی از زمانه اشاره میکند و بر وجود افراد مکار و سفله تأکید میکند. او از تحولات و مصائب زندگی میگوید و به قدرت و حکمت خداوند اشاره دارد. در بخشی دیگر، به شخصیتهایی چون شرفالدین و حسین اشاره میشود که نماد جود، هنر و فداکاری هستند. در نهایت، شاعر به اهمیت پایدار ماندن نام نیک و تلاش در زندگی در برابر زوال دنیا اشاره میکند و بر امید به رحمت و شفاعت الهی تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: این دنیا پر از تغییرات است. خیلیها که در اینجا مقام و منزلتی دارند، ممکن است به خاطر سرنوشت و شرایط به جایگاههای پایینتر برسند. در عوض، کسانی که در ابتدا به نظر کمارزش میرسند، ممکن است در آینده احترام و عزت بیشتری پیدا کنند.
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند درد و رنجی که زمان به ما میدهد را با چیزی مقایسه کند. هیچکس هم نمیتواند ظلم و ستمی که زمانه میکند را به شمارش بیاورد.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در جهان امن و مطمئن نیست و در این دنیا هیچ انسانی نمیتواند از خطرات در امان باشد، بنابراین هوشیار باش!
هوش مصنوعی: یکی از آنها فردی است شگفتانگیز و زرق و برقدار، در حالی که دیگری شخصی است پست و فریبکار.
هوش مصنوعی: این دو ستاره وقتی به یکدیگر نگاه کنند، از دل مردم زمان تغییر و نابودی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: سعادت و خوشی به دست مشتری بزرگ بستگی دارد، اما این نعمت هم بر کوچکترها و هم بر بزرگترها تأثیر دارد.
هوش مصنوعی: قهر و درگیری و جنگ، کار دست سرنوشت و ستارههای آسمان است که در زندگی انسانها تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: شمس، روشنیدهندهی زندگی و آگاهی من در دنیای هنر است، اما وقایع و مشکلات مانند شب، تاریکی و ناآگاهی را به وجود میآورند.
هوش مصنوعی: زهره هنرمند آواز است و در دستان او مردم را مانند زیر نالههای غمگین تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: عطارد در خانهای که نماد سختی و رنج است، صفحات زندگی مردم را نوشته و ثبت کرده است.
هوش مصنوعی: امروز به مشکلات و سختیهای زمانه پایان میدهم و به روزگار جدید و تازهای در سرزمینها و مکانها میروم.
هوش مصنوعی: آتشی در دوردست پیدا شد که شعلههای آن به خوارزم رسید.
هوش مصنوعی: شمعی که نشانگر فضل و ثروت است، زیبایی خود را پنهان کرده و چرخ دانش مسیر خود را تغییر داده است.
هوش مصنوعی: دریای بزرگی از کرم و مهربانی به زمین صحرا تبدیل شد و سرزمین خشک و بیروح به باغی زیبا و گلستانی دلپذیر تبدیل گردید.
هوش مصنوعی: باید نوشید تا شادابی و خوشحالی به ارمغان بیاورد و باید جامی پر از می را بر زمین گذاشت.
هوش مصنوعی: ای بزرگترها، از تنهایی و درد او فریاد میزنند و بزرگان از خوشی و لذت دوری میکنند.
هوش مصنوعی: در روزهای کودکی، ناگهان به جایگاهی نشستم که در کنار خاک بود.
هوش مصنوعی: آن شیر قهرمان که در زمان بخشندگی، کوهها و دشتها را به تماشای خود درمیآورد.
هوش مصنوعی: میدانی ای زمین، امروز چه ارزشمندی را در خود نگه داشتهای؟
هوش مصنوعی: کودکی که از هزاران سالخورده داناتر و متینتر بود.
هوش مصنوعی: او طعم تلخ مرگ را چشیده، اما همچنان قسم میخورد که تمام دنیا در رنج و ناراحتی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: کشور و ملتم نابود شده و اصول و قوانین دین در هم ریخته است.
هوش مصنوعی: بازوی دین و قانون آسیب دید، همانطور که بازوی پیامبر بزرگوار نیز جراحت دید.
هوش مصنوعی: دلهای شکستخورده در این دنیا بسیار هستند، چرا که آن بازوی هدایت، آنها را به درد و رنج دچار کرده است.
هوش مصنوعی: ای کاش! کسی که شایسته است، از عمر خود بهرهای نمیبرد.
هوش مصنوعی: آه، چه افسوس! جای سخاوت و هنر و آه، چه افسوس! عزت و مقام اصالت.
هوش مصنوعی: شرفالدین، از بهشت نگاهی به وضعیت این دنیا بینداز.
هوش مصنوعی: تا زمانی که بفهمی پادشاهان دنیا در فقدان تو چقدر غمگین و درمانده شدهاند.
هوش مصنوعی: در این بیت به نوعی زمان و حالات مختلف اشاره شده است. به این معنا که امانت یا چیزهایی که باید حفظ شوند، به افرادی منتقل شده است، و همچنین دوستیها و روابط تحت تأثیر مشکلات و سختیها قرار گرفتهاند. در مجموع، این بیان نشاندهنده تاثیرات زمان و چالشها بر روابط و امانتهاست.
هوش مصنوعی: سینهای پر از درد و غم به خاطر رویدادهای زندگی دارم و چشمانم به خاطر ناملایمات زمانه همچون مروارید اشک میریزد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه شرق، تو قهرمان هستی و هدایت مردم از شمشیر تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: شما با دانش و مردانگی خود، همانند حیدر کرار در این دوران هستید.
هوش مصنوعی: فرزند تو به کربلا رفت، مانند حسین که به دار الموت رفت.
هوش مصنوعی: ای صبر کن، ای صبر کن، پروردگارا، زیرا صبر ویژگی آزادگان است.
هوش مصنوعی: بدنت را در زمانۀ بیوفا خرج نکن و دل خود را به امید خیانتکاران خوش نکن.
هوش مصنوعی: ای بیوفا، چرخ زمان را به حساب نیاور و هرگز دهر را به دشمنی ندان.
هوش مصنوعی: جهان هرگز نمیتواند در این نقطه بماند و از این مکان باید دور شود.
هوش مصنوعی: داشتن یک نام نیک و خوب چه گنجی بهتر از تمام ثروتها و خواستههای مادی است.
هوش مصنوعی: مزد مردم به خاطر این است که بعد از او دربارهاش چیزهای خوبی بگویند و اخبار خوبی از او نقل کنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهل بر علم حاکم است، وضعیت خوبی برقرار نخواهد بود. همچنین، زمانی که درد و رنج وجود دارد، نباید به خود فخر فروشی کرد.
هوش مصنوعی: باد با قدرت خود به آسمان میرود و موجودات بااراده، خوشحال و شاداب هستند، اما حسادت و کینه ورزی باعث ایجاد نابسامانی و خرابی میشود.
هوش مصنوعی: باد در جهان برخلاف دشمن میوزد تا زمانی که روز حساب و جزا فرا برسد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که شجاعانه و با نیت خالص جان خود را فدای هدفی بزرگ کرده است، میتواند در روز قیامت به عنوان شفیع و واسطهای برای تو در حضور خداوند، پروردگار عالم قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر رُخَش زلف عاشق است چو من
لاجرم همچو منش نیست قرار
من و زلفین او نگونساریم
او چرا بر گل است و من بر خار؟
همچو چشمم توانگر است لبم
[...]
زان مرکّب که کالبد از نور
لیکن او را روان و جان ازنار
زان ستاره که مغربش دهنست
مشرق او را همیشه بر رخسار
بارگی خواست شاد بهر شکار
بر نشست و بشد بدیدن شار
ای دل نا شکیب مژده بیار
کامد آن شمسه بتان تتار
آمد آن سرو جلوه کرده به ناز
آمد آن گلبن خمیده ز بار
آمد آن بلبل چمیده به باغ
[...]
هست ایام عید و فصل بهار
جشن جمشید و گردش گلزار
ای نگار بدیع وقت صبوح
زود برخیز و راح روح بیار
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.