زهی فروخته حسن تو در جهان آتش
زده مرا غم تو در میان جان آتش
اگر بر آرم از اندوه عشق تو نفسی
بگیر از نفس من همه جهان آتش
نماند از آتش دل آب چشم و ترسم از آنک
بجای آب ز چشمم شود روان آتش
برتر از ز پیدا در میان خارا
دل مراست ز تیمار در میان آتش
اگر نه خاره در آتش نهان بود چونست
دل تو خاره و در دل مرا نهان آتش
چو باد میگذری بر من و مرا در راه
همی گذاری چونان که کاروان آتش
بجوی مهر من، ای نوبهار حسن ، که من
بکار آیم همچون بمهرگان آتش
منم همیشه در آتش زانده و لیک
مرا ندارد با مدح شه زیان آتش
ابوالمظفر، خورشید خسروان، اتسز
که از صواعق خشمش کند کران آتش
ز کف اوست ببخش کمین اثر دریا
ز تیغ اوست بکوشش کهین نشان آتش
از آن زبانهٔ آتش بود بشکل زبان
که از سیاست او هست ترجمان آتش
خدایگانا، از چشم و دل عدوی ترا
نتیجه هر نفس آبست و هر زمان آتش
رود خدنگ تو سوی مخالفان ز کمان
چنانکه سوی شیاطین ز آسمان آتش
بجنب خاطر تو کی ضیا خورشید ؟
بپیش همت تو کی شود عیان آتش ؟
نهاده لطف تو در در شاهوار صفا
فگنده جود تو در گنج شایگان آتش
دماغ خصم تو تیره است همچون رنگ دخان
شدست تیغ تو در ضمن آن دخان آتش
تو چرخ فتح و کمانی ترا چو آتش تیز
عجب نباشد بر چرخ در کمان آتش
کسی که نقض تو خواهد که بر زبان راند
شود زبانش هر لحظه در دهان آتش
نهد بدست کرامات تو زمانه نعیم
دهد بکف سیاسات تو عنان آتش
اگر تو قد عزم تو داشتی خورشید
شدی جواهر اندر زمین کان آتش
همی کند ز شررهای خویش وقت فزع
بزیر پای تو خورشید زرفشان آتش
چو گشت عدوی تو خاکسار از غم
بزخم خنجر چون آب در روان آتش
اگر هلاک قصب اندر آتش بطبع
چراست در قصب رمح تو نهان آتش؟
نعوذ بالله! اگر هیبت تو شعله زند
ز قندهار رسد تا بقیروان آتش
رفیع رأی جناب تو در مراسم شرع
مکرمست چو در کیش باستان آتش
بهر رهی که خرامد بفتح و فیروزی
عزیمت تو، که جوید ازو کران آتش
کلیم وار کنی همچو رهگذر دریا
خلیل وار کنی همچو بوستان آتش
رسیده قاعدهٔ عدل تو بدان درجه
که پنبه را شود امروز پاسبان آتش
اگرچه آتش دوزخ مهابتی دارد
بپیش هیبت تو آب گردد آن آتش
شها، بنظم سخن طبع من چنان سبکست
که در مقابلهٔ او بود گران آتش
بروشنی و بلندی چو مدح پردازم
رفیع خاطر من هست در بیان آتش
در تو، شاها، محراب مدح خوان تو شد
چنانکه باشد محراب زند خوان آتش
بآب غربت دادم بطوع و طبع رضا
زدم ز بهر تو در جان خانمان آتش
مراست آب بلاغت مطیع آتش طبع
که دیده آب بر رو گشته قهرمان آتش ؟
بنظم خاطر من پرنیان همی بافد
که دیده هرگز نساج پرنیان آتش ؟
شدست لفظ مرا بنده بی خلاف گهر
شدست طبع مرا سخره بی گمان آتش
ازین سپس ندهد در تنم بلا گیتی
وزین سپس نکند در دلم مکان آتش
خدای داند کز تو بدودمان نروم
و گر برآرد دودم ز دودمان آتش
بحضرت تو مرا گشت آبروی قرین
وگرچه با دل من بود هم قران آتش
همیشه تا که فروزد براغ و باغ بهار
ز برگ لاله و از شاخ ارغوان آتش
بر اهل عالم، شاها، خدایگان بادی
چو بر طبایع عالم خدایگان آتش
مخالفان ترا همچو هاویه جنت
موافقان ترا همچو ضمیران آتش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و شوق عمیق شاعر نسبت به معشوق میپردازد و احساسات سوزانی که از این عشق ناشی میشود را به تصویر میکشد. شاعر از آتش به عنوان نماد عشق و غمهای ناشی از آن استفاده میکند و به تأثیرات مخرب این احساسات بر جان و دل خود اشاره میکند.
او میگوید که اگر لحظهای از درد عشق فارغ شود، تمام جهانش را آتش فراخواهد گرفت. شاعر همچنین به قدرت و عظمت معشوق اشاره کرده و از وصف نبردها و پیروزیها سخن میگوید. در نهایت، شاعر بر این باور است که چنین عشق و احساساتی، او را از دنیا و مشکلاتش دور کرده و به یک عالم معنوی و روحانی میکشاند.
هوش مصنوعی: چقدر زیبا و شگفتانگیز است که زیبایی تو در دنیا به فروش رفته است. این غم توست که در وجود من، مانند آتش، شعلهور شده و مرا میسوزاند.
هوش مصنوعی: اگر بتوانم از درد و غم عشق تو یک نفس راحت بکشم، پس از نفس من تمام جهان را آتش بزن.
هوش مصنوعی: از سوز دل دیگر چیزی از اشکهایم باقی نمانده و میترسم که بهجای اشک، آتش از چشمانم جاری شود.
هوش مصنوعی: دل من در میان آتش ناراحتیها و دردها قرار دارد، اما چیزی که از وجودم به یادگار مانده و از آن بسیار والاتر است، نسبت به همه اینها ارزشمندتر است.
هوش مصنوعی: اگر دل تو مانند خار است که در آتش پنهان شده، پس در دل من چه آتشی وجود دارد که پنهان است؟
هوش مصنوعی: تو مانند بادی به سرعت از کنارم میگذری و در میانهی راه، مانند کاروانی که آتش را با خود میبرد، تأثیری بر من میگذاری.
هوش مصنوعی: به دنبال محبت من باش، ای بهار زیبایی، زیرا من در این مسیر مانند آتش در مهرگان به کار میآیم.
هوش مصنوعی: من همواره در آتش رنج هستم، اما ستایش پادشاه هیچ ضرری به آتش نمیزند.
هوش مصنوعی: ابوالمظفر، که همچون خورشید بر سر بزرگان میدرخشد، از خشم خود چنان آتشی برمیافروزد که آسمان را به لرزه درمیآورد.
هوش مصنوعی: اثر دریا از دست اوست، نگذار که کمین کند. نشان آتش نیز از کار و کوشش اوست.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به این دارد که شعلههای آتش به شکل زبان هستند و نشاندهندهٔ آن است که سیاست او مانند ترجمهای از آتش عمل میکند. به عبارت دیگر، گزینههای انتخابی و رفتارهای او در سیاست، مانند خواص و رفتارهای آتش، شدید و تاثیرگذار هستند.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، از نظر و احساس من، دشمن تو در هر لحظه نتیجهای به بار میآورد، و هر زمان در دلش آتش حسادت شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: تیر شما همچون آتش از آسمان به سوی دشمنانت پرتاب میشود، مثل اینکه آتش به سمت شیاطین فرود میآید.
هوش مصنوعی: عزیزم، با توجه به وجود توست که روشنایی خورشید معنا پیدا میکند و با تلاش و ارادهات، آتش درون خود را به نمایش میگذاری.
هوش مصنوعی: حس نیکی و محبت تو در دل من جای گرفته و generosity و بخشش تو در خزینهای بزرگ همچون آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: دماغ دشمن تو به اندازه رنگ دود تیره و تار است، و تیغ تو مانند آتش در میان آن دود درخشان و خطرناک است.
هوش مصنوعی: تو مانند یک چرخ پیروزی و کمانی هستی؛ عجیب نیست که بر چرخ آتش مانند کمان، تیزی و قدرت داشته باشی.
هوش مصنوعی: کسی که بخواهد به تو آسیب بزند و از روی زبانش حرفی بزند، زبانش همیشه در معرض آتش و خطر خواهد بود.
هوش مصنوعی: زمانه با کرامتهای تو خوش است و در دست توست، و این سیاستهای تو است که میتواند آتش را کنترل کند.
هوش مصنوعی: اگر تو اراده و عزم قوی داشته باشی، همچون خورشید درخشان خواهی شد و به جواهر با ارزشی در زمین تبدیل خواهی گشت که حرارت و انرژی دارد.
هوش مصنوعی: در زمان ترس و اضطراب، خورشید با شعلههای خود از روشنایی و حرارتش به زیر پای تو میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی دشمن تو به خاطر غم و دردی که دچارش شده، به حالت ناتوانی و خاکساری در میآید، مانند آب که در آتش میجوشد و در حرکت است.
هوش مصنوعی: اگر علفها در آتش بسوزند، به خاطر ذات خودشان است. پس چرا در نیزهی تو آتش نهان است؟
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر شکوه و جلال تو، آتش شعلهور شود، بهطوری که از قندهار تا بقیروان گسترش یابد.
هوش مصنوعی: شأن و مقام نظر و عقل شما در مسایل مذهبی بسیار بلند و محترم است، همچنان که در آیین قدیمی، آتش دارای اهمیت و حرمت ویژهای بود.
هوش مصنوعی: برای هر راهی که با افتخار و موفقیت پیش میروی، هدف تو این است که از آن مسیر به دامن آتش دست یابی.
هوش مصنوعی: شبیه کسی که به آرامی و بیحرکت از کناره دریا میگذرد، عمل کن. در عین حال همچون کسی که در باغی از آتش است، با شجاعت و قوت عمل کن.
هوش مصنوعی: قاعدهٔ عدالت تو به حدی رسیده که امروز پنبه نیز میتواند guardian آتش باشد. یعنی قدرت و نفوذ عدالت چنان است که حتی چیزهای نرم و آسیبپذیر مثل پنبه میتوانند در برابر آتش بایستند و محافظت کنند.
هوش مصنوعی: اگرچه آتش دوزخ سخت و مهیب است، اما در برابر قدرت و عظمت تو مانند آبی آرام خواهد شد.
هوش مصنوعی: ای شها، سخن من به گونهای است که همچون وزنی سبک در برابر آتش سنگین و سوزان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی درباره تو صحبت میکنم، میگویم که تو با درخشش و عظمت خود، در دل و خاطر من همچون آتش شعلهور هستی.
هوش مصنوعی: در وجود تو، ای شاه، جایگاه ستایش به اندازهای مقدس و با اهمیت شده که همانند جایگاه آتش در زندان، برای زحمات و مدحهای دیگران ارزشمند است.
هوش مصنوعی: من با اختیار و عشق، درد غربت را به جان خریدم و برای تو، در دل خانهام، آتش عشق روشن کردم.
هوش مصنوعی: آبی که نشانهی بلاغت و فصاحت است، زیر فرمان آتش خلاقیت من است. آیا کسی میتواند ببیند که آب بر روی چهرهام برجسته شده و شجاعت آتش را به نمایش میگذارد؟
هوش مصنوعی: خاطرم مانند پارچهای نرم و لطیف در حال بافتن است و این در حالی است که چشم هیچگاه به بافتن پارچهای که در آن آتش وجود دارد، مشغول نبوده است.
هوش مصنوعی: کلام من به گونهای است که به هیچ وجه نمیتواند عیبدار باشد. همچنین، طبع و ویژگیهای من به نوعی است که رنگ و بوی سوزان و پرحرارتی دارد.
هوش مصنوعی: از این به بعد هیچ درد و رنجی در وجودم نخواهد بود و همچنین هیچ آتشی در دل من جای نخواهد گرفت.
هوش مصنوعی: خدا میداند که من از خاندانی که متعلق به توست دور نخواهم رفت و اگر هم دودمان من به خاطر آتش و مشکلاتی که به وجود میآید، به خطر بیفتد.
هوش مصنوعی: در پیشگاه تو من آبرو پیدا کردهام، هرچند که دل من همچنان به آتش داغ است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و شکوه فصل بهار اشاره دارد. وقتی بهار میرسد، درختان و گلها شکوفا میشوند و مناظر دلنشینی به وجود میآورند. لالهها و شاخههای ارغوان با رنگهای زنده و شاداب خود همانند آتش میدرخشند و فضای طبیعت را زیباتر میکنند. این احساس نشاط و سرزندگی در بهار، همواره دلها را شاد میکند.
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ، تو همچون بادی هستی که بر تمام انسانها میوزد، مانند آتش که بر طبیعت موجودات تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: دشمنان تو به مانند جهنم هستند، در حالی که دوستان تو مثل بهشت هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در آمد ازدرم آنشمع بررخان آتش
مرا فتاد چو پروانه بر روان آتش
نشست پیشم سرمست و جام می بردست
میی که شعله او زد بقیروان آتش
بدان صفت که بود دربلور لعل مذاب
[...]
چو ساخت در دل تنگم چنین مکان آتش
نیافت جای مگر در همه جهان آتش
مرا دو چشم چو ابر است و شاید ار چون برق
جهد از آب دو چشمم زمان زمان آتش
وصال تو ز برم رفت و ماند آتش هجر
[...]
چو شمع روی تو افروخت در جهان آتش
کدام جان که نه پروانه شد بر آن آتش
ز عکس روی تو در باغ و راغ شعله زند
ز نوک لاله و از شاخ ارغوان آتش
چو بگذرد بدلم یاد شمع طلعت تو
[...]
زهی ز خوی تو بر باد داده جان آتش
فکنده آتش روی تو در جهان آتش
برای آن که به لعل تو نسبتی دارد
همی بپرورم اندر میان جان آتش
ز درد هجر تو ای ماه روی آتش خوی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.