مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۲
... چست الاقم و ولی عاشق اسب لاغرم
غازه لاله ها منم قیمت کاله ها منم
لذت ناله ها منم کاشف هر مسترم ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۰
... این آتش از آن کنار داریم
زان لاله ستان چه زار گشتیم
یا رب که چه لاله زار داریم
گوییم ز رشک شمس تبریز ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۴
... من ز ابر چشم خود بر کشت جان باریده ام
ای سیه دل لاله بر کشتم چرا خندیده ای
نوبهارت وانماید آنچ من کاریده ام ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹۲
... تا نبینم روی چون گلزار آن صد نوبهار
همچو لاله من سیه دل صدزبان چون سوسنم
شاه شمس الدین تبریزی منت عاشق بسم ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۱
... تو چو لطف شیشه گیری قدح و شراب گویم
ز جبین زعفرانی کر و فر لاله گویم
به دو چشم ناودانی صفت سحاب گویم ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲۶
... گرهی ز نقد غنچه بنهم به پیش سوسن
صفتی ز رنگ لاله به بنفشه زار گویم
بکشد ز کبر دامن دل من چو دلبر آید ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶۳
... گر دکان و خانه ام ویران شود
بر وفای لاله زاری می کشم
عشق یزدان پس حصاری محکم است ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۰۶
... چون کوره بهر ما که مس و قلب یا زریم
ای گلعذار جام چو لاله به مجلس آر
کز ساغر چو لاله چو گل یاسمین بریم
خوش خوش بیا و اصل خوشی را به بزم آر ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۲۶
... اگر به قد چو کمانم ولی ز تیر توام
چو زعفران شدم اما به لاله زار توام
چگونه کافر باشم چو بت پرست توام ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۹۴
... پرسان به افسوس و ستم کو گلستان کو گلستان
کو سوسن و کو نسترن کو سرو و لاله و یاسمن
کو سبزپوشان چمن کو ارغوان کو ارغوان ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۱
... من خیره روتر آمدم بر جود تو راهی زدم
این کی تواند گفت گل با لاله یا سرو و سمن
ای باغ ساز و دست نی چون عقل فوق و پست نی ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳۲
... مستمع الست شد پای دوان و مست شد
نیست بد او و هست شد لاله و بید و ضیمران
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳۷
... گویی اندر خواب دیدم همچو سروی خویش را
روی من چون لاله زار و تن چو ورد و یاسمین
آن خیال سرو رفت و جان به خانه بازگشت ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۰
... در کمین غیب بس تیر است پران از کمان
لاله رخ افروخته وز خشم شد دل سوخته
سنبله پرسود و کژگردن ز اندیشه گران ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۱
... رنگ رویم بس نشان و بس نشان و بس نشان
نک نشان لاله رویی لاله رویی لاله ای
بر رخ من زعفران و زعفران و زعفران ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۱
... سرو سوسن را همی گوید زبان را برگشا
سنبله با لاله می گوید وفا را تازه کن
شد چناران دف زنان و شد صنوبر کف زنان ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۲
... حلقه کرده دست بسته حوریان بر گرد او
از یکی سو لاله زار و از یکی سو یاسمن
باد می زد نرم نرمک بر کنار زلف او ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۱
... کز شراب جان من رویدهمی تبریز در
لاله ها و گلبنان بر شیوه رخسار من
ای خداوند این همه غیرت ز رشک سر توست ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷۸
... پیش آن گل محو گردد گلستان های چمن
لاله ها دستک زنان و یاسمین رقصان شده
سوسنک مستک شده گوید چه باشد خود سمن ...
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸۱
... عشق شمس الدین کند مر جانت را چون یاسمن
لاله ها دستک زنان و یاسمین رقصان شده
سوسنک مستک شده گوید که باشد خود سمن ...