هر که گوید کان چراغ دیدهها را دیدهام
پیش من نه دیدهاش را کامتحان دیدهام
چشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کرد
من پس گوش از خجالت تا سحر خاریدهام
گرچه او عیار و مکار است گرد خویشتن
از میان رخت او من نقدها دزدیدهام
پای از دزدی کشیدم چونک دست از کار شد
زانک دزدی دزدتر از خویشتن بشنیدهام
جمله مرغان به پر و بال خود پریدهاند
من ز بال و پر خود بیبال و پر پریدهام
من به سنگ خود همیشه جام خود بشکستهام
من به چنگ خود همیشه پردهام بدریدهام
من به ناخنهای خود هم اصل خود برکندهام
من ز ابر چشم خود بر کشت جان باریدهام
ای سیه دل لاله بر کشتم چرا خندیدهای
نوبهارت وانماید آنچ من کاریدهام
چون بهارم از بهار شمس تبریزی خدیو
از درونم جمله خنده وز برون زاریدهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر حاکی از عواطف عمیق و تجارب شخصی شاعر است. او از دیدن محبوبش و تاثیر آن بر زندگیاش صحبت میکند. شاعر میگوید که چشمانش به خوبی محبوب را دیده است و از او لذت برده، اما در عین حال از خجالت و دردهای ناشی از عشق رنج میبرد. او همچنین به دزدیهای عشق و فریبکاریهای محبوبش اشاره میکند و میگوید که خود را در این فرآیند آسیب دیده است. با وجود اینها، او به زیبایی و شکوه وجود محبوبش ارج مینهد و از آن یاد میکند که از درون، بار دیگر جوان و شاداب شده است. در نهایت، شاعر احساس میکند که بهار تازهای در دل خود دارد که از درونش میجوشد و در برونش نمایان میشود.
هوش مصنوعی: هر کسی که ادعا کند که چشمداشتنی را دیده، باید بداند که من خودم این زیبایی را به خوبی تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: چشم ناپاک از خیال او دور باشد. او دیشب خیلی به ما لطف کرد و من از شرم و خجالت تا صبح گوشهایم را خاریدهام.
هوش مصنوعی: هرچند او فردی زیرک و فریبکار است، اما من با دقت و احتیاط، از میان لباسهایش ارزشهای خود را به سرقت بردهام.
هوش مصنوعی: من از دزدی دست برداشتم، زیرا فهمیدم که دزدی، خود نیز میتواند به دزدی متهم شود و گاهی افراد، از خودشان دزدتر هستند.
هوش مصنوعی: تمام پرندگان با بال و پر خود به پرواز درآمدهاند، اما من بدون بال و پر خود به اوج رسیدهام.
هوش مصنوعی: من همیشه با سنگ خود، جامم را شکستهام و با چنگ خود، پردههایم را پاره کردهام.
هوش مصنوعی: من با ناخنهای خود، از وجود خود رفتهام و همچنین از چشمانم اشک ریختهام که جانم را nourished کردهاست.
هوش مصنوعی: ای دل سیاه، چرا که از غم من دم نمیزنی؟ چرا در بهار وجودت میخندی؟ مگر آنچه که من به خاطر تو انجام دادهام، نمیبینی؟
هوش مصنوعی: من همانند بهار شمس تبریزی هستم، درونم پر از شادی و لبخند است، اما از بیرون به نظر میرسد ناراحت و پژمرده شدهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
یک نظر دوش از شکنج زلف او دزدیدهام
زیر هر تار صد شکنجی جهان جان دیدهام
دوش از آن سودا که جانم ز آن میان گوئی کجاست
مرغ و ماهی آرمید و من نیارامیدهام
بیمیانجی زبان و زحمت گوش آن زمان
[...]
چشم خود را دوست میدارم که رویش دیدهام
عاشقم بر گوش خود کآواز او بشنیدهام
ای حریفان من در این مذهب نه امروز آمدم
عشق او در مجلس روحانیان ورزیدهام
چون سماع عاشقانش گرم شد روز الست
[...]
تا فراقت دیدهام خون میچکاند دیدهام
برکَن از سر دیدهام گر جز خیالت دیدهام
رحم کن بر من که بیرویت ز پا افتادهام
سر مپیچ از من که چون زلفت به سر گردیدهام
بارها پیشت ز غربت نامهها بنوشتهام
[...]
تا منور شد ز خورشید رخ او دیدهام
در همه اشیا ظهور صورت او دیدهام
از مذاق جان من بوی دم عیسی نرفت
تا چو موسی نطق آن شیریندهان بشنیدهام
کافرم گر، دیدهام بیعشق او چندان که من
[...]
روز و شب از بس که محو آن میان گردیدهام
موی میترسم برآید عاقبت از دیدهام
صاحب آوازه در اقلیم گمنامی منم
نام خود را از زبان هیچکس نشنیدهام
اشک رنگین، داغ حرمان، زخم رشک مدعی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.