مانده شدهست گوش من از پی انتظار آن
کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان
خوی شدهست گوش را گوش ترانه نوش را
کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان
فرع سماع آسمان هست سماع این زمین
و آنک سماع تن بود فرع سماع عقل و جان
نعره رعد را نگر چه اثر است در شجر
چند شکوفه و ثمر سر زده اندر آن فغان
بانگ رسید در عدم گفت عدم بلی نعم
می نهم آن طرف قدم تازه و سبز و شادمان
مستمع الست شد پای دوان و مست شد
نیست بد او و هست شد لاله و بید و ضیمران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف شنیدن صدای خوشی میپردازد که ناگهان به گوش میرسد. گویا گوش انسان برای دریافت این ترانههای زیبا آماده شده و به نوعی در انتظار آن است. در اینجا، سماع به عنوان یک پدیده آسمانی و زمینی معرفی میشود که نقش تن و روح را در تجلی این صداها به تصویر میکشد. همچنین، مفهوم عدم و وجود در تعامل با یکدیگر بیان شده و تأثیر صوت رعد بر روی درختان و شکوفهها مورد اشاره قرار میگیرد. در نهایت، توصیفی از حالت مستی و شادمانی به وجود میآید که در آن انسان در پی شنیدن و تجربه کردن این زیباییهای صوتی به حرکت در میآید.
هوش مصنوعی: گوشم هنوز منتظر صدای زیبایی است که ناگهان از سمتی به گوشم برسد.
هوش مصنوعی: گوش انسان به شنیدن موسیقی و نغمههای زیبا عادت کرده است. هر کسی که به این صداها گوش دهد، میتواند لذت و شادی را هم از زمین و هم از آسمان دریافت کند.
هوش مصنوعی: سماع آسمانی، به معنای شنیدن و فهمیدن صداهای آسمان، بر سماع این زمین وابسته است و سماع تن (بدن) نیز وابسته به سماع عقل و جان است. به عبارتی دیگر، درک و احساسات زمینی، ریشه در درک و احساسات معنوی و عقلانی دارند.
هوش مصنوعی: صدای رعد را بشنو که چه تأثیر عمیقی بر درختان دارد و چطور شکوفهها و میوههای زیادی را در آنها به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: صدایی در بیوجودی شنیدم که گفت: بله، من خوشحالم و میخواهم قدمی تازه و پرنشاط در آن سو بردارم.
هوش مصنوعی: شنوندهای که در حال حاضر مشغول به شنیدن است، با شتاب و شوق به سمت جلو میرود و مست شده است. هیچ چیز برای او بد و ناپسند نیست و در میان گلها و درختان، زیبایی و زندگی به وضوح حس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قاعده ای نهاد خوش حسن تو باز در جهان
عشق تو زد سه نوبه ای بر در دار ملک جان
شعبده لب ترا از پی دلبری فلک
ماند به شکل حقه ای مهره مار در دهان
از تو من شکسته دل همچو پیاله در خطم
[...]
شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان
باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین
ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان
آسمان داد و دینی آفتاب دودمان
بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو
سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان
تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار
[...]
فاتحهای چو آمدی، بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد، لعل لبت به مرده جان
آن که به پرسش آمد و، فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را، میکنم از پیَش روان
ای که طبیبِ خستهای، روی زبان من ببین
[...]
ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان
زین دو بلا کجا روم کشت مرا هم این هم آن
گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا
گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان
عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.