گنجور

 
مولانا

نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم

نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم

نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو

کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم

نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم

سوی بالا بنگر آخر زانک من بر روزنم

ای سر رشته طرب‌ها عیسی دوران توی

سر از این روزن فروکن گرچه من چون سوزنم

عشق را روز قیامت آتش و دودی بود

نور آن آتش تو باشی دود آن آتش منم

تا نبینم روی چون گلزار آن صد نوبهار

همچو لاله من سیه دل صدزبان چون سوسنم

شاه شمس الدین تبریزی منت عاشق بسم

روز بزمت همچو مومم روز رزمت آهنم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سلمان ساوجی

عزم آن دارم که با پیمانه پیمانی کنم

وین سبوی زرق را بر سنگ قلاشی کنم

من خراب مسجد و افتاده سجاده‌ام

می‌روم باشد که خود را در خرابات افکنم

ساقی دوران هر آن خون کز گلوی شیشه ریخت

[...]

ناصر بخارایی

چون کمانت تا پی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ئی بر استخوان دارد تنم

گر کنی صد پی مرا، دوتاه پیمان نشکنم

رشتهٔ تن گر نبودی غرق خون از تیغ هجر

کس ندانستی مرا از رشتهٔ پیراهنم

گر به سوی مهر رخسارت که چشم کس ندید

[...]

امیر شاهی

با تو عمری شد که لاف دوستداری می‌زنم

لاجرم اکنون ز هجرانت به کام دشمنم

غنچه‌وار از دست دل خواهم گریبان چاک زد

چند سوزم لب به مهر و شعله در پیراهنم

گفته‌ای: خون ریزمت دست ار به دامانم زنی

[...]

جامی

شب که سر از حلقه سلک سگانت برزنم

طوقدار حلقه دم باد از ایشان گردنم

مهر و مه تابد ز روزن ور تو مهمانم شوی

بر فلک تابد فروغ مهر و ماه از روزنم

در تن از پیوند دل هر جا فتاده آتشیست

[...]

اهلی شیرازی

سوختم چندانکه سر زد شعله از پیراهنم

آتش من بین مدار ایدوست دست از دامنم

بنده دلجویی مهر توام کز من ز عشق

گرچه میرنجد نمیخواهد کزو دل برکنم

بد گمان با من مشو کز دفع تهمت پیش غیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه