گنجور

 
۱۲۰۱

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۲۸ - گفتار در خلوت نشستن خسرو با شیرین

 

... به ساقی گفت تا جام لبالب

به گردش آورد از اول شب

چو دوری چند بگذشت از می ناب ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۲

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۳۶ - خبر پادشاهی خسرو و نشستن بر تخت و رسیدن خبر مرگ بهرام

 

... به تخت خسروی خسرو نشسته

به گردش صف زده خیل سواران

کمر بسته به پیشش تاجداران ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۳

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۴ - رفتن شیرین به کوه بیستون به دیدن فرهاد و سقط شدن بارگیش

 

... که یک روزی نشسته بود شیرین

به گردش دختران چون ماه و پروین

حدیث از هر دری آغاز کرده ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۴

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۱ - رفتن خسرو به شکار و رفتن از شکار به سوی قصر شیرین

 

... که صید تیر تقدیریم یکسر

فلک را گردش پرگار این است

زمان را روز و شب خود کار این است ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۵

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۶۵ - غزل گفتن باربد از زبان خسرو

 

... که هر فرداش فردایی ست در پی

مجو از گردش دوران وفایی

که دوران نیستش چندان بقایی ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۶

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۴ - تنبیه

 

... نه سر پیداست او را و نه پایان

نبرد از گردشش کس ره به جایی

که او را نه سری آمد نه پایی ...

... که از ناکامیش ننشست بر خاک

مدار از گردش گردون طمع کام

که می باید شدن زو کام و ناکام ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۷

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز

 

... چه جمشید و چه ضحاک و چه کاووس

فلک را نیست در گردش جز این کار

که این را بر کشد آن را کشد خوار ...

سلیمی جرونی
 
۱۲۰۸

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶ - تتبع مخدومی جامی

 

... دور ساغر را غنیمت دان که نقاش ازل

کرده مبهم سر این نه گردش پرگار را

در خرابات مغان رندان دریا دل دهند ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۰۹

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی

 

... گر به گرداب می افتادم مرا نبود گنه

هست این سرگشتگی از گردش دوران مرا

بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۰

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ - تتبع خواجه

 

... ساقی می روشن که دل غم زده تیرست

از گردش دوران ز سر زلف به تابت

گر ماه نه ای چون شده از دور گذارت ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۱

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳ - تتبع خواجه

 

... گر همه جنت و حور از پی تسکین منست

یک دم خوش به وصال تو زدم گردش چرخ

وه که صد تیغ بلا آخته در کین منست ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۲

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷ - تتبع خواجه

 

... راقم هیأت نه دایره مینایی

چه طلسمات که در گردش پرگار بماند

خواست فانی که به وصل تو نویسد ورقی ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۳

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸ - مخترع

 

ساقی ما که به گردش می گلفام افکند

ای بسا فتنه که در گردش ایام افکند

هوش رندان بشد از جام می او گویا ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۴

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

... به عقل یافتن آن نباشد امکانم

کجاست گردش ساغر درون میخانه

که من به گردش این کارخانه حیرانم

حدیث توبه و تقوی ز من مجو ای شیخ ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۵

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷ - تتبع خواجه

 

... کار بی تقدیر چون ممکن نباشد ای حکیم

کی نظر بر سیر چرخ و گردش اختر کنم

فانیا چون سرخ رویی بایدم در راه فقر ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۶

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷ - مخترع

 

... خوش نمی آید سخن از کس به گوشم در خمار

ساقیا دیگر مگو در گردش صهبا سخن

در سخن معنی و در معنی سخن گفتن خموش ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۷

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۲ - تتبع خواجه

 

... یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

خانه دل ز غم گردش گردون تیره است

آفتاب می اگر بفکند آنجا پرتو ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۸

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » ستهٔ ضروریه » شمارهٔ ۴ - قوت القلوب

 

... که از شعاع بقصدت دو صد سنان بلاست

ز چرخ نیز بدان اختیار این گردش

که او هم اندر گردش زبون دست قضاست

چه اختیارش باشد که در هزاران قرن ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۲۱۹

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵

 

... کاین پاکدیده را نظر پاک بین ازوست

اهلی بهوش باش که در جام گردش است

زهر هلاک و دل طمعش انگبین ازوست

اهلی شیرازی
 
۱۲۲۰

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

... توسنت با خاک ره یکسان بزیرسم کند

وقت نیک و بد چه باشد جام می در گردش آر

تنک عیش آنکس که کار از گردش انجم کند

عمر من در پای خم بگذشت و گر وقتم رسد ...

اهلی شیرازی
 
 
۱
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۱۳۰