ساقی ما که به گردش می گلفام افکند
ای بسا فتنه که در گردش ایام افکند
هوش رندان بشد از جام می او گویا
داروی بیهوشی آمیخته در جام افکند
آتشین می که به من داشت ولی داد به غیر
آتشم در دل بی طاقت و آرام افکند
سوخت مرغ چمنم وقت صبوح از افغان
چون نظر جانب آن سرو گلندام افکند
نیست بر آب شمر موج ز تحریک نسیم
که اجل از پی مرغان طرف دام افکند
مگر آن مغبچه مست برون رفت از دیر
کین همه تفرقه در کشور اسلام افکند
شیخ شد مست به دیر و بربت مصحف سوخت
تهمتش بر من دیوانه بدنام افکند
شاید از خوبی انجام رسد ز آغازش
هر که ز آغاز نظر جانب انجام افکند
چاره ای نیست به جز دادن دین فانی را
چون که دل در کف آن کافر خودکام افکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.