گنجور

 
امیرعلیشیر نوایی

منکه دارم از مژه بر دیده چندین خار را

جمله در چشمم نروبم گر در خمار را

میفروش از لطف بنماید حریفان چاره چیست

بهر می وجه کم و مخموری بسیار را

چرخ پر انجم شود از مکر شیخ اندر سماع

چون بپوشد بخیه کرده فرقه پندار را

ترک دین و زهد چون فرمودیم ای مغبچه

باز کن خشت خم و بگشا گره زنار را

دور ساغر را غنیمت دان که نقاش ازل

کرده مبهم سر این نه گردش پرگار را

در خرابات مغان رندان دریا دل دهند

از پی یک جرعه می این گنبد زر کار را

عمر ضایع شد به لا یعنی پی آخر نفس

یک نفس هم صرفه می‌کن بهر استغفار را

چون من آلوده جویم چونکه بگشادند باز

بر رخ پاکان عالم پرده اسرار را

فانیا راه فنا نتوان به پندار و خودی

قطع این ره بایدت بفکن ز خود این بار را!

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
مولانا

ای ز مقدارت هزاران فخر بی‌مقدار را

داد گلزار جمالت جان شیرین خار را

ای ملوکان جهان روح بر درگاه تو

در سجودافتادگان و منتظر مر بار را

عقل از عقلی رود هم روح روحی گم کند

[...]

جامی

یارب انصافی بده آن شیخ دعوی دار را

تا به خواری ننگرد رندان دردی خوار را

شرع را آزار اهل دل تصور کرده است

زان گرفته پیشه خود شیوه آزار را

طبع بر گنج حقیقت قفل و شرع آمد کلید

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
اهلی شیرازی

گر به فانوس خیال آیی چو شمع اغیار را

در سماع آرد رخت صد صورت دیوار را

لاف خوبی گر زند گلزار پیش روی تو

برق حسنت آتش غیرت زند گلزار را

سینه‌ام چون غنچه بس کز داغ غم در تنگ بود

[...]

اسیری لاهیجی

کاشکی رحمی بُدی آن فتنه‌گر عیّار را

تا نکردی پیشه خود این همه آزار را

کی در آرد بار دیگر حسن خوبان در نظر

هرکه روزی دیده باشد آنچنان رخسار را

کفر زلفش عروة الوثقای ایمان من است

[...]

هلالی جغتایی

یار ما هرگز نیازارد دل اغیار را

گل سراسر آتشست، اما نسوزد خار را

دیگر از بی طاقتی خواهم گریبان چاک زد

چند پوشم سینه ریش و دل افگار را؟

بر من آزرده رحمی کن، خدا را، ای طبیب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه