گنجور

 
۱۰۴

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵

 

... به جایگاه خرابات و خم و دردی خوار

به حق حمله بران بر مسافر سر راه

به حق جبه بران نشسته در بازار ...

مجد همگر
 
۱۰۵

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶

 

... ز خاکش خسک رسته وز خار خنجر

نه جز دیو در ساحتش کس مسافر

نه جز وحش در وحشتش جین ماذر ...

مجد همگر
 
۱۰۶

مجد همگر » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱

 

... چنانکه بر شکم کوس می زنند دوال

کبوتریست مسافر خدنگ چار پرت

گرفته درسر منقار نامه آجال ...

مجد همگر
 
۱۰۷

مجد همگر » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۳

 

... ازان زنند چو سازش همیشه بر هر راه

مقیم را و مسافر گزیر نیست از او

چه در تموز و چه در دی چه زیر دست و چه شاه ...

مجد همگر
 
۱۰۸

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳

 

... آن همه وصفش که می کنند به قامت

چشم مسافر که بر جمال تو افتاد

عزم رحیلش بدل شود به اقامت ...

سعدی
 
۱۰۹

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹

 

... نشنیدیم که دیگر به کران می آید

یا مسافر که در این بادیه سرگردان شد

دیگر از وی خبر و نام و نشان می آید ...

سعدی
 
۱۱۰

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸

 

... خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز

که برکند دل مرد مسافر از وطنش

عزیز مصر چمن شد جمال یوسف گل ...

سعدی
 
۱۱۱

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۸

 

... نشاید برد سعدی جان از این کار

مسافر تشنه و جلاب مسموم

چو آهن تاب آتش می نیارد ...

سعدی
 
۱۱۲

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸

 

... بر حال من ببخشی و حالت بیاوری

صید اوفتاد و پای مسافر به گل بماند

هیچ افتدت که بر سر افتاده بگذری ...

سعدی
 
۱۱۳

سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۱ - سر آغاز

 

... نکو دار بازارگان و رسول

بزرگان مسافر به جان پرورند

که نام نکویی به عالم برند ...

... که سیاح جلاب نام نکوست

نکو دار ضیف و مسافر عزیز

وز آسیبشان بر حذر باش نیز ...

سعدی
 
۱۱۴

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۶ - حکایت ممسک و فرزند ناخلف

 

... ز درویش خالی نبودی درش

مسافر به مهمانسرای اندرش

دل خویش و بیگانه خرسند کرد ...

سعدی
 
۱۱۵

سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۸ - حکایت

 

... یکی بد که شیرین و خوش طبع بود

که با ما مسافر در آن ربع بود

مرا بوسه گفتا به تصحیف ده ...

سعدی
 
۱۱۶

سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱۲ - حکایت معروف کرخی و مسافر رنجور

 

... به یک دم که چشمانش خفتن گرفت

مسافر پراکنده گفتن گرفت

که لعنت بر این نسل ناپاک باد ...

سعدی
 
۱۱۷

سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه

 

... به دور دولت سلجوقشاه سلغرشاه

چو ماهروی مسافر که بامداد پگاه

درآید از در امیدوار چشم به راه ...

سعدی
 
۱۱۸

سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۸ - فی الغزل

 

... دعته الی تیه الهوی فاضلت

مسافر وادی الحب لم یرج مخلصا

سلام علی سکان ارضی و خلتی ...

سعدی
 
۱۱۹

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵

 

دولت جاوید به طاعت درست

سود مسافر به بضاعت درست

سعدی
 
۱۲۰

سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳

 

به شکر آنکه تو در خانه ای و اهلت پیش

نظر دریغ مدار از مسافر درویش

سعدی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۶